:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

652

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ب.ظ

دیـروز صُبـح وقتِ مشآوره داشتم . آخریـن مآهِ سال ، هَوا خوب شُده . گرمـآیِ آفتاب ، چقَدر دوس دارم این آب و هوا رو . اَز شر سَرما راحـت شدیـم :) رفتم پیش خواهَـرم پـول بگیرم . ترسیـدم بهم گیـر بـدَن با مانتـو کوتاه و مو و رژ و اینـا . مونـدم دم در تآ خودش بیآد . رسیـدم ، وارد آسآنسور شدم یِ اقا تـو بود ، ترسیده بودم :| نوبتم کِ شُد راجع به اینکه چه اتفاقایی افتاده صُحبت کردم ، مُنتفی شدنِ دانشگاه . رابطه ها ، کار ، قرار شُد رویِ اعتماد به نفس ـَم کار کنیم . بالاخره گفتم کِ بین کسی کِ دوستش داشتم و کسی که دوستم داره گیـر کرده بودم . اما حرف هآش رو تویِ این مورد قبول نداشتم . میگفت بایـد ببینی ملاک هآت چی هستن .. ملاک هایِ دُرست . منـابـع دوستیـت ! نباید طوری بشه که بگی همه یِ مردها مثِ هم هَستن ! گنـدَن . حرفاشُ قبول نداشتم ، خُب آخه مگه جُز اینه ؟ قرار شد شنبـ ه هآ بهم وقتِ مُشخص بده . یِ چیزایی هَم واسَش بنویسم بیآرم . شیرینی تعارف کرد .. وقتی اومَدم بیرون دیـدم روحی زنگ زده ، گفت زنگ بزن شآرژ ندارم . شروع کرد پرسیـدن کِ کجآیی ؟ نمیخواستم بگم . چون بهش ربطی نداشت . بحث ـمون شُد ، بعد پرسیـد دکتر چی گفت ، نمیخواستم بگم چون شخصی بود و به خودم مربوط بود . وسط صحبت هآ دنبالِ شیرینی فروشی ِ گلها میگشتم . مسیرُ اشتباه رفتم . گفت التمآس میکنم برگـرد اما مَن میگفتم نَ ! آخراش بهش گفتم حسام منُ از بلاک بیرون آورده ، عصبی شد گفت غلط کردی . بهش Pm بدی من میدونم و تـو / راستیتش ترسیدم اون لحظه . بعد گفت مـنُ از همه جآ بلاک کن اما هنـوز نکردم :) گفت خیلی نآمـَردی .. خیلی نامـَردی . من نآمـرد ! اما تو کِ 2 روزه GF گرفتی و لاو ترکونـدی و .. نآمَـرد نیستی ؟ :| با دَعـوا خدافظی کردیـم . 2 تآ نون خآمه ای گرفتم 1000 تـومَن :)) تو راه زدم تـو رگ اما به خاطر دَعـوا و اینکه ظهـر بود و نآشتآ بهم نچسبیـد .. 3-4 بار هم مسیرُ اشتباه رفتم . کلی قـدم زدم دیگه نـآ نداشتم . گرم شده بود هَـوآ ..

ایستـاده بودم واسِه خَـط ، یِ پـرایـد یِ پسر و یِ مرد توش بودن . پسَره پُرسید ببخشید خانم ، فُلان جا و فُلان جا ؟ ( آدرس میخواست ) مَن گفتم خُب ؟ خندش گرفت و تعجب کرد گفت خُب ؟؟ کجآست ؟ خَندمون گرفت :)) گفتم نمیدونم / کلا تو آدرس به شِدت گیجم :| هِی پرسیـد و گفتم قبل از اینجآست و اینا ، گفتم وارد نیستم آدرس هآ رو :))) بعد یِ پسَر دیگه اومد سَوار بشه ، گفت سلام :| اگه غیبت ـَم کردین ایشالا گیج بشین تو آدرس هآ :)) :|

حسام دیشب خوب بودیـم .. در مورد اینکه آدم باید سالم باشه حرف زدیم . میگفت تو باید خوشحال باشی . حرفایِ بد میزد خیلی واضح و شفاف :| در مورد عاشق شدن ـِش میگفت ، اونی کِ دوست ـِش داشت و مُـرد .. اینکه روز خاک سپاری ـش خون گریه میکـرد . اون لحظه دل ـَم گرفت هَم واسِه اون ، هَم اینکه مَن چقَدر بی ارزش ـَم کِ هَمچین کسیُ ندارم کِ روز مَرگ ـَم واس ـَم گریه کنِ و هنوز اینجوری به یادم باشه .. اما در کل راضی بودم کِ باهام حرف میزد ." کلیک " . اگه همینطور باشه کِه میگه و فق َ 1 سال و 5 ماه زنده باشه چی به سَرِ مَن میاد ؟ مَن کی میدونم GF داری حتی شآید چندتـآ ! اما خُب به مَن نگـو .. نگو فردا تولـدشِ .. تو کِ خبر داری دوسِت دارم .. بی رحم نباش :(

فردا صُبح بچـ ه هآ میخوان بـرن دانشگاه واسِه تسویه حسآب . من کپی شناسنآمـ ه ندارم و اینجآ هَم نیست برم بگیـرم ، اما میرم ، شآید بقیه ی چیزا رو ازم قبول کنن . هم اینکـ ه دل ـَم تنگ شُده . میخوام مغـازه دار رو ببینم .. بهش گفتم نرو دانشگآه بیا بریم یونی مآ . گفت درسِ تخصصی دارم . میخواست زنگ بزنه گفتم فردا بزن :) چقدر خوبه این برنـامـ هایِ بیرون رفتن کِ واس ـَم پیش میـآد . خوشحال ـَم میکنـ ه . امروز به خواهرم گفتم مَن نمیتونم خونـ ه بمونم . افسُرده میشم . میگفت بـرو فلان جا بگرد . یِ صُبح بُـرو ارم ، از اونور برو فلکِی گاز . اینآ رو گفتم تآ بدونه نمیخوام خونـ ه بمونم .. آخرش گفت خواهشا هَم با پسَر دوست نشو :))

  یِ دوستِ قدیمی داشتم " ح " بهش PM دادم گفتم بعد 2-3 سال حَداقل یِ خاصیتی داشته باش و شمآره مغـازه دار رو واسَم بگیـر . گفت باشِه اما قول نمیدَم D:

  " کلیک "

  صُبح بایـد زود بیدار بشم . شب بخیر .

  • Setare

دانشگاه

نظرات  (۳)

سلام..
من چشم آب نمیخوره این مشاور باز وقت منظم بده :/ تاحالا که هی این دست اون دس کرده . ولی فک کنم چهار پنج جلسه روت کار کنه اعتماد به نفست اوکی میشه . آخه مشکل خاصی نداری. فقط یکم روحیه و پشت گرمی لازم داری.
فردا یونی خوش بگذره. نهارم بیرون بزن،
فک کم شماره رو گیر بیاری تو هیچ شبکه ای نباشه :خبیث
شب بخیر :*
پاسخ:
سلام :*
به منشی گفت لازم داره منظم بیاد بهش شنبه وقت بده !  آره ببینم چند جلسه بعد چه طوری میشه ..
کنسل شد . رفتم گشتم .. پول ندارم :))
نگووو :|
بووس
  • عرفـــــ ـــان
  • چقد خوبه که مینویسی :)
    همین ...
    پاسخ:
    مِرسی :)
    چقد اون چته خوب بود ... (:
    پاسخ:
    آره ولی کم پیش میآد ..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">