:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آهنگ» ثبت شده است

این روزها همه چیز تکراری است. حتی هَمون هفته ای 1 بار تفریـح هم وجود نداره! کلاس نقاشی نرفتم. رفت و آمد با وسایل نقلیه عمومی خطرناکه .. چیزی نگفتم چون میدونم اجازه نمیدهند. هر روز اخبار بدی از این کشور خراب شده بیرون میآد. کشتن دخترها، خودکشی، گرانی، اختلاس،فرهنگ های مزخرف، حجاب اجباری، فیلتر بشه یا نشه ! .. ما جوان ها به چه امیدی زنده هستیم. باید یک روز دل رو بزنیم به دریا و فرار کنیم. یا از مرز خارج میشیم و یا میمیریم .. ! این روزها تنفـرم به این وضعیت بیشتر شده.. دلم میخواد برم سواحل، آب تنی کنیم، بخندیم، نوشیدنی بخوریم، آفتاب بگیریم .. روی شن ها دراز بکشم .. بدونِ جنسیت .. بدون تبعیض .. خنده های واقعی .. شادی های واقعی .. میخوام بیرون که میرم آزاد باشم .. این شال های الکی رو نمیخوام. دینی که تبعیض قائل میشه رو نمیخوام. من حق انتخاب دارم .. همه ی اینها میتونه دلیلی برای خودکشی باشه... این زندگی اصلا شبیه زندگی نیست. همیشه گفتم من تو جای اشتباهی به دنیا اومدم .. میتونستم یک دختر باشم توی لندن که چیز زیادی از خاورمیانه نمیدونه .. میتونستم به دور دنیا سفر کنم .. یا آرزوی دیدن لندن رو به گور نبرم .. کاش ایران بمونه برای ایرانی ها و فرهنگ های پوسیده شون ... و دین خودشون .. ما نباید از این جهنم باز هم به جهنم بریم !! این عادلانه نیست .. به هر حال .. دلم پُره ...


امروز با پدر رفتیم برای تعمیر گیم پَد، تعمیر نشد، بعد از کمی گشتن، رفتیم و یکی خریدیم . مواظب گیم پدهاتون باشید که حسابی گرون شده ! تو راه یک کیف دیدم و یهو به دلم نشست و خواستم، خریدیم ! شکلات های خارجی خریدم .. بابا همیشه تند راه میره و من عقب میمونم !

22 خرداد بود، بالاخره بعد از این همه مدت دوستم را دیدم. حرف زدیم، قدم زدیم .. اما تقریبا کوتاه بود. او بیشتر صحبت میکرد. پشتِ سر روانشناسمون غیبت کردیم. نمیدونم چرا ! اما فرد مناسبیه برای غیبت !

برای مرغ عشق جفت خریدیم. به نظر خوشحال میرسید. الان با هم خوب هستن .. تقریبا ! نوک تو نوک میشن .. دوست دارم بچلونمشون ! درسته ناز هستن اما عشقِ من گربه است (:

وقتی فصل چهار 13rw اومد سریع شروع کردم به تماشا. طوری بود که انگار کلی جنسن دیوونه شده بود. اما غم انگیز هم بود. جاستین خیلی درد کشید .. تلاش کرد آدم بهتری باشه .. اما آخرش .. آره اشک من رو در آورد. دلم برای همشون تنگ میشه ..

  یه موقع هایی بود دنیا قشنگ بود .. " موزیک "

  • Setare

وارد آذر شدیم . امروز یک آذر بود . ماهِ تولد یک آدم لاشی که من عاشقش بودم ! هنوز خیلی مانده تا تولدش .. جمعه هم گذشت و اینترنت وصل نشد، پدر و مادرِ من چه گناهی کرده اند، مادرم میگوید فلان چیز را برایم در گوگل سرچ کن، پدرم میگوید اینترنت وصل شود چند آهنگ از شجریان دانلود کنم .. من که اعصابم به ته خط رسیده است، فردا اگر وصل نشود هر چه از زبانم در بیاید در این نتِ ملیِ کوفتی بیان میکنم. از مرگ بر فلان و فلان گرفته تا ... خودم می شوم اغتشاش گر . این اگر ظلم نیست پَس چیست ؟ آن وقت می گویند مسلمان هستند و یزید فلان کرد :)) برای همین دلم میخواهد بروم جایی که دیگر هیچ مسلمانی نبینم :) فکر میکردم این گودزیلاهای ِ دهه هشتادی اغلن کاری کنند !

روانشناسم و یا به قول شماها روان درمانگرم یکشنبه بهم وقت داده است، دوست دارم بروم آنجا غُر بزنم، داد بزنم، گریه کنم، اما همیشه در مقابل دیگران حرفی ندارم ! یا حرف هایم را فراموش میکنم، یا دلم میخواهد سکوت کنم ! مسخره است میدانم .. شاید حتی اگر فکر کنم کاری از او بر نمی آید ، فقط یک بهانه است که از خانه بیرون بزنم، با اینکه تنها نمیروم !

این عکس را آن روزِ بارانی گرفتم .. 🍂

دلم برایِ روزهایِ مستقل بودنم تنگ شده است، مخصوصا آن یک ماهِ آخر که تنها بودم، یک شبش با دوستم بیرون بودم و 10 شب رسیدم خانه ! موقع هایی که مدام اسنپ میگرفتم . یا شب هایی که نیمه هایِ شب با موزیک شروع میکردم به خواندن، هروقت میخواستم چایی دم میکردم . یا هق هق گریه میکردم و خودم را به در و دیوار میکوبیدم ! یا آن روزی که دستم را مشت کردم و چندین بار به دیوار کوبیدم :) یا شب هایی که زنگ زدم اورژانس اجتماعی و هیچکس جواب نداد :)) این روزها دوباره احساس میکنم دلم سیگار میخواهد ..

امروز وقتی خواهرزاده ام با پدرم بازی میکرد و صدایِ خنده اش خانه را گرفته بود، یهو بُغض کردم. شاید دلم از آن خَنده ها میخواست .. بستنی هایِ من را میخورد و من حِرص میخورم :| !

4 قرصِ آبرنگ از دیجی کالا سفارش داده ام هنوز نرسیده است . روز بعد یک شال و کلاه زرشکی هم سفارش دادم، کد رهگیری میگوید مرسوله شیراز است . کاش فردا پستچی بیاد ..

  کاش دوستِ فرانسوی ام در این شهر بود !!

   آهنگ " کلیک "

  • Setare