:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

766 - اولین حقوق

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۲ ب.ظ

21 آذر . امروز شُد 1 ماه . 1 ماه از سرِکار رفتـن . امروز اولین حقوق ـَم رو گرفتـم . حس میکردم پرواز خواهَم کرد اما خیلی هَم حسِ خاصی نبود . شآید حس هآیِ خوبش موقع خریـد بروز پیدا میکنـِه . می خواستم ناهار پیتـزا بخورم اما اون موقع جایی دمِ دستم نبـود . یِ لیستِ خرید دارم .. و یِ مقداری که قرار بود اولین حقوق ـَم رو بدم به خیریـه .. مثلا سرطانی ـا . بیماری هایِ خاص و ..

14 آذر . مامان ـَم مرخص شُد . حالـش اوکی بود . اما باید قرص مصرف کنـِه و تُـنِ صداش هَم عوض شُده بود یکم .. خودم ُ هَم وزن کردم از 50 اینا رسیده بودم به 47-48 . کمتـر شُدم .. !

جام جهانی قرعه کشی شُد و ایـران افتآد با اسپانیـا و پرتغـال و مراکِـش . گروهِ مرگ . جذابِ به نظرم ..

رابطه ـمون چی میگن بهش ؟ کج دار و مریض (؟) جلو میـره . ولی هیچی دیگه مثِ قبل نیس . یِ شب گفتم میخوای برم ؟ گفت نَ بمون نباشی یِ چی کمِه .. کَم محلی میکنِه . همش میگه کار دارم . محالِ زنگ بزنـِه .. حرفایِ خوب نمیزنـِه دیگه .. گاهی به ندرت شآید .. ! یِ روز کلِ مسیرِ برگشت از کار و فقط گریه کردم به خاطـرش . کی فکرشو میکرد ؟ چند روز پیش یِ حرفی زد کِه خیلی ناراحت شُدم . گفت به تو ربطی نداره کِ کجام ، کجا میرم و چیکار میکنم .. خواستم بگم پس چرا دوستیـم ؟ بحثـمون شُد ، بعدش استوری کامنـت میداد . میگفت چِ خوشگل شُدی این رنگی بهت میآد (قرمـز) و چیزای دیگـه ! .. زنگ زدم بهش آخرش گفتم ، گفتم صدات ُ بشنوم . - قربونـت برم :) ❤️️ / یِ بار گفتم میرم دلت تنگ شُد خودت پیام بده یهو آدم شُد گفت این عکسِت خیلی قشنگِه . عوضش نکنیـا /  همیـن یِ کلمه خوب شدنآش نمیذآره آدم بره .. اون شب پرسپولیـس بازی داشت .. وایستآدم یِ مغازه ببینـم .  - من وایمیستم ببینـم با تعجُب نگام میکنن :|   - 😂😂😂😂 قربـونـت برم ❤️ فوتبـالی ِ خودَمی !! البتـه این حرفا شاید دلیلش خوشحالیِ بعدِ گل بود :| 

توله هاسکی هاش به دنیـا اومدن . 3 تا نـر 2 تا مآده .. دیشب گفت رفتـم پیششـون مامان ـشون نمیذاره نزدیک بشم . دفعه دیگه عکس میگیرم قـول . مامانشـون قاطی ِ . گفتم مثِ بعضیـا :)) بهم میگه پولاتو پس انـداز کُن :| ولی مَن خوشم نمیـاد .. / اون شب گفتم میشه واسِه آخرین بار بغلم کُنی ؟ تعجب کرد .. - آخریـن بـار 😳😳 چی شُـده ؟ باز لـوس شُدی ؟ گفتم نَ . استیکر کِ گذاشت گفت .. رفیقِ بی کلک ❤️  آخرِ آخر گفتم چون نمیدونـم تا کِی دوستیـم . گفت برو بخواب و .. حرفایِ قشنگ بـزن :) بعضی وقتـآ هَم کِ حس میکنـه اینجوری میشم دوباره با 2 تا pm خوب میشه کِ بمونـم مثلا ؟ ولی تو عصبانیـت میگه بـرو ! مآ کِ اصلا نتونسـتیـم ایـن آدمو بشناسیـم . ولی کآش اگه با کَسی هَستی بهم میگفتـی . اینقـدر فکرم گیـر نمیشـُد . اونم سخت ِ اما اغلـن معلوم میشِه چِ خبـره .. کلا لـج افتـاده با مَن . بعضی چیـزا کِ قبلا میگفت آره ، الان میگه نَ . همش میزنـه تو ذوق ـَم . همش برعکس حرف میزنـه . میگم تو مثِ مَـن عاشق انگلیس نیستی ؟ میگه نَ زیـاد . حالا پآرسال قلب و اینـا بودآ واسه انگلیـس .. پس چرا میخوای بری اونجآ :/ اوضاع خیلی درهَم ِ ..

امروز بـود . همه جا بـرگ بـود . تو رو خـدا جمع نکنیـد برگ ـا رو .. عجب پآییـزی . جایِ تو خیلی خالیـه .. از اونجآیی کِ مَن عاشقِ انگلیـس هستـم ایـن آینـه جیبی ِ عالیـه "کلیک" . ❤️️🇬🇧 خیلی هَم خسته شُدم امـروز . ذرت مکزیکی هَم خریـدم از بغلِ ستاره . ذرت خوار شُدم :/ ولی بهترینـش واسِه مَن همون ذرتِ فلکه یِ گآز ِ ..

تا جایی کِ یادمِه فعلا همیـن ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">