:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

817

يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۸، ۱۱:۳۹ ب.ظ

احساس خَستگی میکنم. طبق روال افتاده ام روی تخت و همه جا تاریک است و لپ تاپ گرما می دهد. مَعمولی بودم اما بعد یهو به شدت بی حوصله شدم. دوست دارم سرم را بکوبم دیوار و خون بپاشد و یا تیغ را فشار دهم روی مُچِ دستم و خون بریزد بیرون . حتی حوصله نوشتن ندارم ! فکر کنم سگِ سیاهِ افسُردگی وحشی شده :) امروز صُبح کلاس داشتم. قرار بود پدرم منو برسونه و مادرم هم دلش میخواست بیاید. نون سنگک تازه و چایی .. 4 بهمن تولد استادِ عزیزم بود. دوستم هم آموزشگاه بود .. استاد امروز با خودش کیک آورده بود و گلِ نرگس . تبریک گفتیم و چایی و کیک خوردیم .. یکی از هُنرجوها آهنگ تولد گذاشت ..

گفتم استاد روزِ تولُد غَم انگیزه نمیدونم چرا هَمه جَشن میگیرن ( پیر میشیم و این صُحبت ها ) گفت چون غَم انگیزه میخوایم شادش کنیم .. کلاس که تموم شد با دوستم رفتیم چسبِ میسکیت و شکلات خریدیم. مامانم شکلات دوست نداره اما از شونیز خوشش میاد. واسِه مامانم خریدَم و یک شکلاتِ خارجی هم واسه خودم ..

3 و 4 بهمن بود که شیراز و اطراف بَرف اومد. صُبح با سر و صدایِ کوچه بیدار شدم و دیدم همه جا سفید پوش شده. یک حسِ تَنفُری تمام وجودمو گرفت .. دوباره رفتم زیر پتو .. بعد که بلند شدم رفتم تو برف ها، کلی عکس گرفتم .. هیچکس نبود گلوله برفی بزنم به سر و کله اش :) سعی کردم به بقیه نگاه نکنم :) یادِ "گرینچ" افتادم .. هیچوقت کوه هایِ خشک و خالی واسم جذاب نبودن .. تا اینکه برف نشست روشون و قشنگ شدن .. به طور کامل یخبندون شده ..

یک دوستِ ایتالیایی پیدا کردم . فعلا دوست هایِ خوبی شدیم. دوستِ فرانسوی ام هم همچنان میگه بیا فرانسه پناهنده شو :) .. وقتی بهش گفتم روانشناس ها میگن فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی تعجب کرد و گفت روانکاوِ من هرگز اینو نگفته تویِ این ده سال ! میگفت در دانشگاه روانشناسیِ فلان این رو نمیگن چون متخصصان خیلی خوبی هستن .. و آرزو کرد منم یکی از این مُتخصص ها پیدا کنم :))

نصفِ کتابِ " پس از تو " رو خوندم .. بعضی جاها دلم میخواست یکی شبیهِ سام اطرافم بود اما بعد میگفتم نه . آدمِ درستی نبوده !

یادم نیست دیشب بود یا پریشب خَرِ درونم باعث شد به اون لاش.ـی sms بدم  که خب جَوابی بهم نَداد :) میدونم حواس پَرتی دارم . اون روز هم پیشِ روانشناسم وقتی میخواستم شروع کنم به حرف زدن، سریع میگفتم یادم رفت چی میخواستم بگم .. مثلا میگفتم میدونی چی شده .. بعد میگفتم یادم رفت ! به نظرم یکم خنده داره ..

  • Setare

عکس

نقاشی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">