:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عادل فردوسی پور» ثبت شده است

بعد از مدت ها دارم اینجا مینوسم. مدت ها یعنی چندین روز .. ممنون از اونایی که گفتن هنوز اینجا رو میخونن ;x کم کم به وسط های تابستون نزدیک میشیم. هوا گرمه و هنوز کرونا وجود داره. میگن شاید تا 2 سال با ما زندگی کنه ! دو هفته و چند روز لپ تاپ نداشتم. خاموش شد و دیگر روشن نشُد. دادیم دوستِ بابا، نتونست تعمیر کنه و فرستاد برای دوستش .. فکر کنم چهارشنبه هفته پیش بود که تحویل گرفتیم. حدود 580 تومَن هزینه مون شُد. بعد با لپ تاپ ام صحبت کردم و بهش گفتم دیگه خراب نشو عزیزم :) الان لپ تاپ با این مشخصات خیلی گرون شُده ...

روزی که لپ تاپ رو دادیم تعمیر، به آموزشگاه سَر زدم. استاد بود. منشی ـمون .. استقبال گرمی شُد ازم. حسِ خوبی میده به آدم... اون لحظه ای که استاد صدایِ موزیک رو کمتر کرد .. من حواسم بود .. وقتی گفتم اومدم سلامی بکنم و بروم و برخورد خوبی داشتند.. فقط آیا واقعا از دیدنِ من خوشحال میشن ؟ آیا واقعا دلتنگ هم میشن ؟

این عکس رو توی تیر ماه گرفتم ..

ابرها همیشه دیدنی هستند . دلم میخواست میشد بهشون دست زد ...

توی تیر ماه بودیم هنوز، رفتیم خونه دخترخاله، من و مامانم. تنها بود و رفتیم گپ زدیم، صحبت کردیم.. فرد خوبیه .. دوستش دارم :) همون روزها اتاقِ من کولردار شد. در حالی که مامانم مخالف بود. بابا دیوار رو کَند و دریچه ایجاد کرد. کولری داشتیم که روشنش نمیکردیم. جا به جا شد و اومد سمتِ اتاقِ من. خیلی گرم بود .. قابل تحمل نبود. کلید هاشم تویِ همین اتاقه و خیلی خوب شد :)

خیلی وقت پیش یادمه آدرس یکی از مطلب هام رو فرستادم برای دکتر، میدونستم درک خوبی داره، شاید دلم میخواست بعد از اون، اینجا رو گاهی پیگیری کنه، گاهی بیاد و بخونه، چون میدونست افکار خودکشی دارم ؟ هم برام مهم بود و هم مهم نبود! اما میدونستم دیگه فراموش میکنه و مشغله های خودش رو داره .. نمیدونم چرا اما هیچوقت از این اتفاق ها برای من نمی افته .. ولی چرا ؟

دو تا از همسایه هامون عوض شُدند. طبقه های دوم مُستاجر بودند. رفتند . مستاجرهایِ جدید اومدند .. چند تا نقاشی جدید کشیدم. چند تا اَپِ جدید نصب کردم. چرا نمیتونم بشینم و فیلم هام رو تماشا کنم؟ فیلم های زیادی دانلود کردم که ندیدم! انگار نمیتونم هیچ کاری انجام بدم. اما احساس میکنم وقت کم میارم! یادم رفته زندگی قبلِ کرونا چطوری بود؟ یعنی واقعا میرفتیم بیرون و نفس میکشیدیم ؟ دست میزدیم به میله های مترو و زنده میموندیم ؟ یادمه با خیالِ آسوده نشسته بودم تهِ مترو، رو زمین، تکیه داده بودم .. چقدر همه چیز واسم عجیب شده .. چقدر بیشتر از دنیا متنفر شُدم.. من توقع ام از دانشمندا بیشتر از این حرف ها بود. باور نمیکنم نمیشه واکسن ساخت و همه این ها من رو کلافه میکنه ..

دیدید هشتگِ #اعدام_نکنید چه باشکوه بود ؟

من وطن پرست نبودم اما حرص میخورم وقتی میبینم فلان قسمت رو دادن چینی ها! آخه چینی ها ؟ هرچند همه یِ ما اینجا اسیر هستیم :) به نظرِ من همین که در ایران به دنیا آمدیم یک دلیل منطقی برای خودکُشی است .. دلیل هاش نیز همه واضح و شفاف است!

پرسپولیس برای چهارمین سالِ پیاپی قهرمانِ لیگ شُد، من بازی ها رو نمیدیدم. شوق نداشت برام .لیورپول بعد از مُدت ها قهرمان لیگِ برتر شُد. این هم خیلی شیرین بود. عادل فردوسی پور هم حتما خیلی خوشحال شده بوده ..

  آلبوم تیلور سوئیفت اومد، ناگهانی و تویِ قرنطینه ..

  آلبوم سیروان خسروی 18 مُرداد میاد، به اسم "مونولوگ" ❤️️

  • Setare

سَر کلاس اندیشه بودم . از پنجره دیدم همون دوستی کِ قبلا تویِ تانگو ـم بود و توضیح داده بودم از کلاس بغل دستی ـمون اومد بیرون . ترم 1 ـِه ! لاین پیام دادم کِ شلوار آبی و اینآ .. گفته بود 15:30 وایسا ! قبول کِ نکردم اما آخرش کلاس هآمون با هَم تموم شُد . همون موقع پیام داد جواب دادم داشت میرفت از دانشگاه بره بیرون کِ دیگه نمیدونم چطوری شناخت و فهمید :| نمیخواستم اینطوری بشه ـآ . ولی خُب شیطنت از خودم بود . بعدَم کِ هِی میگفت من باهوشم دیدمت :| بعدشم کوچولو خودتی :| این فنچ بودن ِ مآ هم دردسره ـآ ، خُ به من چِ هِی اذیتم میکنین :|

فردا اون یکی سآختمون انقلاب دارم ، همونی کِ عوضش کردم . احتمالا هم اسمم تویِ لیستش نیست و باید توضیح بدَم ! بعد هَم قراره یه دوست از یه میکروبلاگ کِ معماری میخونه و ترم 1 هَم هستُ ببینَم . ولی چطوری ـشُ نمیدونم ، میگه کِ خیلی هیجان دارم . مشخصآت دادیم به هَم ! حالا ببینیم نبینیم ، نمیدونم چی بشه . منم کِ خجآلتی .. (.__.) !

امروز 2 تآ از همکلاسی هآ منُ اینستآگرام فالو کردن ، زیآد ته دلم راضی نیستم . گذاشتم بعد از ترم بلاک و بعدش آنبلاک کنم راحت شیم ((:

موضوع سمینار "بازاریابی و هوش رقابتی" انتخآب کردم . نمیدونم بدَم کآفی نت یا خودم یه فکری بکنم ! از اونور چطوری لپ تاپ ـمُ ببرم . میترسم اینُ هم ازم بزنن .. بدَم میآد به کسی هم رو بزنم .. مثلا اونی کِ همون روز با من ارائه داره .. مَن حتی بدَم میاد به همکلاسی ـم بگم واسه منم کتآب بخر :|

تندیس طلایی بهترین آلبوم پاپ در سال ۹۳ به انتخاب مردم به آلبوم «پاییز تنهایی» به خوانندگی احسان خواجه امیری رسید .. اگه اهلِ موسیقی هستین بقیه تندیس هآ رو اینجآ " کلیک " بخونین .. متنِ اصلی ـش تویِ سایت موسیقی مآ بود اما بد نوشته شده بود .

   دیشب خندوانه بهترین برنامه بود با حضور عادل فردوسی پور .. چقَ دوستش دارم (:

    یکی ماه مُحرم یادم بیاره لاک نخرم مخصوصا تا قبلِ تاسوعا عاشورا .. یادم میره .. چون کلا تو باغ نیستَم ((:

  • Setare