امروز مثِ همه یِ روزهآ بود . همچنان قرص ـآمُ مصرف میکنم . تویِ تاریکیِ و سکوت ِ اتاقم نشستم رو تخت ، لپ تاپ رو پآهام و فکر میکنم داغ کرده :| واسِه زمستونآ خوبه :)) .. خیلی وقت بود تویِ همچین لوکیشنی نبودم .. از اونور صدایِ جیرجیرک میاد گاهی .. دوست دارم صداشُ .. اصلن دلم برای خواهرزادم تنگ نشده و شاید علتش این باشه کِ هنوز خیلی کوچیکِ .. احتمالا نباشم آخر هفته ..
خبری کِ واسِه مَن غم انگیز بود . خبر بسته شدنِ سوپری سَعید ـه .. سوپریِ نزدیکمون کِ همیشه باز بود .. گفتن صاحبش مغازشو میخواد ، میخواد بسازه ! اگه بخوایم بخریم گفته 1 میلیآرد ! :| چه خبره آخه .. بالاشهر بود چی میشُد :| گفتن هنوزم جایی رو پیدا نکردن ؛ دلم سوخت ! آخِه من عادت کرده بودم ، تآزه داشتم تویِ این مغازه اعتماد به نفس خرید پیدا میکردم . 3-4 تا پسر بودن کِ فروشنده هستن ، پدرشون هم بود . مودب بودن ، احترام میذاشتن . به خصوص اونی کِ بیشتر خوشم میومد ازش .. ما مشتریِ همیشگی ـشون بودیم . حالا از کدوم گوری خرید کنیم ): اون سوپری اونورتریِ که افتضاحه ، هم کوچیکِ ، هم لُره ، هَم بد نیگآ میکنِه .. بریم بالاتر یه فروشگاه ِ کِ اگه اون خانمه باشه ازش بدم میاد یه بار خرید کردم :| چون بهم پلاستیک نداد و شعار محیط زیست داد بیشعور :)) از تمام اینا بگذریم ، شبا ، زمستون ، این مغازه اون قسمتِ کوچه رو روشن نگه میداشت ! حالا کوچمون ترسناک تر از قبل میشه ؛ چطور بیآم خونه ؟ اصَن اتفاق خوبی نیست .. اصن دیگه ببینم بسته شده بغض ام میگیره :| واقعا ناراحت شدم . تنها چیزیِ کِ میتونم بگم ..
دیشب " آ " تصادف کرده بود ، عصبی بود و نآراحت ! اولین بار بود میدیدم این پسر احساس داره ! خواستم بهش بگم ، گفتم گناه داره الان . عکس گذاشته بود اینستآ ، از اونجآیی کِ کوچه اونطرفی مآ هستن ، شماره پلاکشو برداشتم :)) ولی همیشه رو اعصابمِه . اغلب اوقات چت کردنش اینطوری ِ " کلیک " .. لحظه ای کِ دوس دارم فحشش بدم و بزنمش :| یه ذره گرما نداره این بشر :| بالاخره با ارسال عکس موافقت کردم، خوب شد بلاکم نکرد ! D: بهش گفتم فلان عکست خوبه ؛ رو لاینش بود ، لاینشو پاک کرده بود ، بهش دادم ؛ گذاشتش رو تلگرام ! من ذوق :)) " م " گفته بود خوب شدی بریم ولویی .. ولی اصلا دیگه رو خودش نیآورد ؛ محل نمیذاره .. اصن برام دیگه مُهم نیستی .. هر وقت خودش نیاز داره پیام میده یا به دروغ اینجوری میگه .. معتادِ کلش :| این همه هَم تیکه میندازه بهم .. بی حال ؛ سرد ؛ خشک ، آدم حس میکنه بی خآصیتِ ! برای ِ چی باس با همچین آدمی برم بیرون !
به نظرم بین اینآ " کلیک " فقط زرد و نارنجی کمِ .. نارنجی ولی به نظرم قشنگ نیست .. این رنگ عالی ِ " کلیک " عاشقش شدم عجیب .. مثلا هر روز یه دونه لاک بخری ، خوب میشه :|
من افکت بوکه (bokeh) دوست داشتم . یه اپلیکیشن پیدا کردم به اسم instabokeh .. " کلیک " خوب شد به نظرم .. برایِ سرگرمی خوبه ..
سجاد افشاریان ِ خندوانه .. تیکه ی ِ گزارشگرِ شیرازی " کلیک " . یعنی هر وقت میبنَم عآلی ِ ، اِی گل =)) با اون قسمت اتوووبوس ؛ تآکسی کِ تصادف کردن . من نمیدونم چرا بعضی شیرازیـا بهشون برخورد انگار چیطوُوو شده :| عاقـو من به عنوان شیرازی میگم کِ خیلی خوب بود :))
- ۵ نظر
- ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۳۵