فرصت
کنجکاوی کردم . خیلی وقت پیش اینجآ اکآنت سآختم بدونم چطور هَست . پرشین بلاگ و بلاگفا بودم . حالا بسته شدن موقتی بلاگفـآ فرصت شد به اینجآ سر بزنم . احتیاج داشتم به نوشتن . 2-3 هفته سکوت اجباری بود . اما نمیتونم از اونجا دل بکنم .
قرار ملاقآت های اشتباهی ، 2 نفر ! دوستی هآ ، تصمیمآت ام . یه آینده نامعلوم و نگران کننده .. وقتی سرگرمی آدم میشه مسنجرای گوشیش و درخواست دوستی هایِ جدی . در به در دنبال یه آدم مطمئن هستم واسه بیرون رفتن . واسه رفتن به بام شهر .. یه روز خوب . یه روز با حس آرامش . کلی اسم ، کلی پیام ، همش چراغ زدن گوشی . میدونی .. اینا اصلا مهم نیس .. مهم اینه که وقتی بیرونی از تنهایی چشات خیس نشه .
تصمیم ام زیاد غلط نبود امآ دوس دارم به خودم وابستش کنم . نگهش دارم بیخـود بی جهت . یه جور سادیسمه .. میدونم . [م]
چشم به هم بزنیم ترم تموم شده و تابستون شروع. بعد دوباره میخونیم که تآبستون کوتآهه (:
یه بالکن باشه و عصر و هندونه ..- ۹۴/۰۳/۰۱