31 - تعادل
جُزوه رو گذاشتم جلویِ خودم ، تویِ نت میچرخم و مسنجر هآ ! 28 صفحه ـست ! سوالات مهم رو هَم گفته ، هر جلسه هم خوندیم چون میپرسید ! اما حسِش نیست .. مدام میگم این همون درسِ آسون ـست کِ باید خوب بگیری ، این امتحان آخری و خوب بده. کوو گـوشِ شنـوا :| " عِ " هَم فردا آخرین امتحانشه . اومده تلگرام واسه مخ زنیِ یه نفر ولی سرچِ تلگرام مشکل داره ، بهش راه حل دادم ادد شد ! گفتم شرطش اینه که بی معرفت بازی در نیآری :)) همه هم یکی ُ دارن پیدا میکنن و من مانده ام تنهایِ تنها ! دیشب حدود 1 به بعد ، آهنگ ِ شاد با صِدای بلند ، حتی حسِ رقص ! ولی یه موقع هآ هم گریه .. ساعت از3 گذشته بود خوابیدَم .. 12 هم بلند شدم .. میگم تعادل روحی روانی ندارم ـآ .. خل شدم جدیدا .. حالِ خوب و بدم نه تعادل داره نه توازن نه هیچ چیزه دیگه ای .. چقدر هم به خواب علاقه مند شدم :| ناهـار نیس و منم حوصله ندارم برم دنبالش :| این نمره نزدن هآ هم به شدت رو اعصآبه .. مثلا لب تاپ و بکوبی تو دَر و دیوار حَتی :)) یکی از مرض هایی که دارم اینه که بی خبر بذارم برم ببینم کی نگران میشه ، پیام میده ، حتی گاهی یه جمله تاثیرگذار میفرستم واسشون و بعد میرم !
دیشب واتس آپ بودیم ، گفت اگه میخوای رابطمون ادامه داشته باشه فردا بهم زنگ بزن .. :| باشه بشین تا زنگ بزنم .. نمیدونم به چی فکر کرده که یکدفعه جوگیر شده . خُب داشتیم 1-2 ماه مثِ بچه آدم صحبت ـآمونو میکردیم .. از این آدمآ زیاد بوده و خواهد بود ، همین که شمارمو داری برو خدا رو شکر کن (: من نمیتونم که همه یِ آدمآ رو راضی نگه دارم :/
لاک چِ رنگی ؟ سبزِ موقت مثلا .. (:
دوس دارم " آ " رو مثلا یهویی تو کوچه ببینم ـآ .. بدونِ اینکه بشناسه خوبِ .. !
- ۹۴/۰۴/۰۹
چرا انقده درگیر این قسم روابط اینترنتی هستی؟شده فکر و ذکرت جانم...
تجدید نظر لطفا!