:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

51 - بد بود ..

يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۳ ب.ظ

دیشب بَد بود ): بعد از حدود یکی دو هفته ! نمیتونستَم بخوابَم .. تهوع و بی قراری .. مدام بلند میشدم مینشستم ! گفتم شآید خفیفه ، یکم زیره خوردم .. تاثیر نداشت .. گفتم شاید علائم قبل از شدن ِ ! صَبر کردم خوابم ببره تا مجبور نشم قرص بخورم .. دیدم نمیشِه ! یه ذره هم میلرزیدم گاهی .. هوا هم حس کردم سرده .. مجبور شدم دمیترون ( ضد تهوع ) بخورم .. مدام تشنم میشُد و از اونور هِی wc . حالا تصور کن بعدشم دل درد بگیری واسه نفخ ! خلاصِه با بدبختی خوابیدَم .. صُبح خیس عرق بیدار شدم .. ): یکم صبحونه .. نگران ام خیلی .. من شاید دو هفته ای بود قرص نمیخوردَم .. عَصر خواهرم بیآد ، فکری بکنیم ! شاید مجبور بشم به بابا بگم بریم یه متخصص دیگه .. خُب اگه عفونتی چیزی بود ، اسهال و استفراغ یا دل درد داشت ! نداشتم و ندارم مَن ..

   دلم میخواد داد بزنم ..

   احساس خستگی و ضَعف دارم یکم ..

  • Setare

نظرات  (۴)

:( نگران شدم. به بابا بگو حتما
پاسخ:
روز از نو ، روزی از نو ):
تحمل کن! میگذره...

 هرچند سخت!
پاسخ:
سخت .. 
نیک بختی را می توان در یک شن ساده ی صحرا یافت. چون یک دانه ی شن، یک لحظه از آفرینش است و جهان برای آفریدن آن میلیونها سال وقت گذاشته است.
  • سید علیرضا امین جواهری
  • شاید مسموم شده باشین
    دعا میکنم زود خوب بشین
    پاسخ:
    من کارم از این گذشته ..
    خیلی وقته درگیرم ..
    ممنون ..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">