:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

58

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۳۷ ق.ظ

چهارشنبه رفتنمون یکدفعه ای شد . بابا کِ اومد دیدم کامل سیاه پوشیده ، بعد فهمیدَم پسر عَموم فوت شده ! اصَن چهره اش هَم یادم نبود . حسِ خاصی هَم بهم دست نداد :| اون 2 - 3 روز هم اغلب خونه تنها بودم ، آدم دلش میگرفت ! خودمم کِ اصلا نرفتم مراسم و این چیزا ! جریان چیِ خدا ؟ همه ی جوونا دارن میمیرن :| امروز صُبح برگشتَم .. ساعت حدود 6:10 اینا بود بیدارم کردن ! دیشب نتونستَم بخوابم .. حتی پتو هم رو اعصابَم بود .. از اونور Wc .. کلیه هام هَم کِ سالمَن ظاهرا ! متاسفانه باید اینجور بگم کِ بدبختی هآم یکی دوتا نیست (: امیدوارم این آخرین ویزیت و برگه ای باشه کِ میگیرم واسِه دکتر " کلیک " امروز عصر بهم وقت دادن .. عصر بابام مراسمِ و قرار شد خواهرم همراه ام بیاد ولی پدر اصرار داشت کِ اگه تونستم میام ! ولی من با خواهرم راحت ترم .. امیدوارم وقت نکنه بیاد (: الان بهترم ولی هیچ اعتمادی به این بهتر بودن هآ ندارم .. یکی از بدترین قسمت هایِ نداشتن اعتماد به نفس و خجالتی بودن ، همین موقعِ دکتر رفتن ِ .. :| فردا صُبح 8 تا 10 انتخاب واحِد دارم .. تربیت بدنی هَم داریم .. اگه با مربی صحبت کنم کِ مریض بودم زود خسته میشم قبول میکنه بهم سخت نگیره ؟ یا باید مامان بابامُ ببرم همرام ؟ ((: نمیخوام کتبی امتحان بدم ، تحرک خوبه فقط یکم ملایم تر :|

اسپند گرفتیم دود کنیم تو اتاقِ مَن .. چون حس کردم اینجا کِ میام یکم بدترم .. خواهرم میگفت انرژی منفیُ از بین میبره ! بابام کِ پرسید واسِه چی ، گفتیم : منُ چشم زدن :)) فکر کُن !! منُ چِشم بزنن :| خونمون کِ بودم هیچکس نبود واسَم چآیی دَم کنِ :/ صُبح هَم اینجا دلم چآیی میخواست .. فکر کنم باید کم کم زن بگیرم :/

   مامانم نگرانِ اون کلاسی ـمِ کِ تا 20:30 شب ِ .. اونم زمستون ! این چِ وضعِ برنامَست آخِ :|

   من استرس دارم :|

  • Setare

چای

نظرات  (۷)

@};----
پاسخ:
;x
خب همه کلاس دارن و شلوغه اون تایم!
پاسخ:
دلیل نمیشه دختر مَردم اون موقع شب زمستون بیاد خونه :|
  • آقای سر به هوا ...
  • مگه مامان بابا هم میبرن دانشگاه :دی
    خدا رحمت کنه پسر عموت رو :(
    پاسخ:
    آخه شآید حرفمُ باور نکنه ، ببرم تا تایید کنن ((:
    مِرسی ممنون ..
  • عرفـــــ ـــان
  • آخرین ویزیت بود به سلامتی ؟ :)
    پاسخ:
    والا معلوم نیس :/
    واسَم آزمایش نوشته ..
  • عرفـــــ ـــان
  • باز آزمایش ! :/
    همون آزمایش قبلیا معتبر نیست !
    پاسخ:
    فکر کنم چیزایِ جدیدِ .. 
    چرا نام بیمار درست چاپ نشده؟ :دی
    پاسخ:
    فتوشآپیِ ((:
  • خانوم زرافه
  • وبت رو خوندم ، نوشته هات به دلم نشست :))

    موفق باشی ..
    پاسخ:
    مِرسی ممنون ..
    شما هَم .. :گل

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">