:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

امروز و گذشته ها ..

پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۱ ب.ظ

آخر هفته ، برنامه ی آنسویِ نیمکت ِ شبکه ورزش و عشقم آقایِ صدر و بعدِ کلی دوباره نسکآفه .. " کلیک "

من آلارمِ گوشیمُ گذاشته بودم کِ صُبح بیدارم کنه ! ساعت 8 کلاس داشتم ! میخواستم 7 حرکت کنم . صُبح خواهرم خودش کلاس داشت .. 7 بیدارم کرد :| نگو من آلارمُ گذاشته بودم 7:30 جآیِ 6:30 :| 15 دقیقه ای آماده شدم . میدونین کِ 15 دقیقه واسِه صُبح و یه دختر چقَ کمه :)) قرص ـمُ هم تو راه خوردَم .. به موقع رسیدَم کلاس تشکیل شد . دوستِ بی تالک میخواست برم مغازه اش .. آدرس هم داد . پآساژ نور :) اومدم از 4 راه پآرامونت یه مسیری برم پیاده روی ، ولویی ((: اینقَ آدمآش افتضاح بود سریع نظرم عوض شُد |: میخوردن آدمُ با نگآهشون |:  در همین رآستآیِ قدم زدنآ ، یهو دوستِ بی تالک رو دیدَم ، از کنار هم رَد شُدیم .. با گوشی صحبت میکرد .. رفتم دانشگاه دوباره بهش پیام دادم کِ ندیدی ؟ فلان ، اینجوری ، گفت نَ .. بعدم نآراحت کِ چرا همون موقع چیزی نگفتی یا نیومدی مغازه ! بعد دوباره رفتم یِ خیابون دیگه پیاده روی .. اتفاقی افتاده بود .. یه pm .. یه کلمه یِ "هر جور راحتی" .. به شدت حالمُ گرفته بود .. تو راه گریه کردم :| مغازه دار نبودش باز هم .. یه آقآ پسر دیگه بودش .. جریان چیِ آخه ؟

instagram

من با این خیآبون کُلی خآطره دارم .. ترم 4 بود . چِ شب هآ از رویِ این خط عابرهآ با خنده و مَسخره بازی رد نشدیم .. حتی اون سمت دو تا دختر تصادف کرده بودن تو کما بودن ، بازم آدم نمیشُدیم . شلوغ بود و حتی پر سرعت هم رد میشدن گآهی . من همیشه دوستامُ سپر قرار میدادَم و پشتِ اونا بودم ((: " آ " و " ف " .. دوستم " ف " هم هوامُ داشت .. چِ متلک هآیِ حتی زشت شنیدیم ! چه زمستونآیی تو ایستگآه میلرزیدیم عینِ چی ! اون دو سه تآ دوستِ خل ـمون چِ دلقک بازی ـآ کِ در نمیآوردَن ! چه سوژه هایی داشتیم ؛ پسرا و مآشین هآشون و با هَم میخندیدیم . اون همکلاسی ـمون کِ کم مونده بود با مسخره بازی هآش برسه وسط خیآبون ! چه خاطره ها با خط 39 داشتیم ! اتوبوس مالِ مآ بود اصن ((: چقَ خوب بود اون روزآ .. چقَ تنهام این روزآ ..

نظرات  (۷)

منم اهل نسکافه ام ولی نه در حدّ شمـــا .
زیاد نمی خورم گاهی هروز گاهی 1 بار در ماه .
از آقای دکتر صدر هم خعلی خوشم میاد .
اهل متلک گویی هم نیستم .
ولی اگه خواستی درمورد مغازه دار هم چیزی بنویسی مثل این فیلم ها نشه که پایان باز دارن :دی

پاسخ:
مَن قدیمآ هرشب .. (:
ایول ..
بچه خوبی هَسی ..
مغازه دار ُ ول میکنین یآ نَ :| -____-
ما ول میکنیم ولی یعنی چی ما درباره یکی میخونیم که نمیدونیم کیه !!!
مگه داریم همچین چیزی ؟! آخه
پاسخ:
خُب نخونین .. ولی بذارین بآ آرامش خآطراتمُ بنویسَم !! 
خوبی من اینه که هم دوره مدرسه هم دانشگاه به ش ت ترین شکل گذشت. حسرت گذشته ندارم.
هرجور راحتی جواب نیست فحشه فحش :|
پاسخ:
هَم خوبِ هَم بَد ..
آره والـآآ  .. :| فحشِ :|
حق داشتَم ..
  • عرفـــــ ـــان
  • آقا من یه بار آلارمِ گوشی رو اشتباه گذاشتم رو ۸:۳۰ ! :|
    وسطِ کلاس زنگ زد ...
    حالا یه نرم افزاری هست فرمول ریاضی باید جواب بدی تا زنگش خاموش شه !
    برایِ این که مطمئن بشه بیدار شدی ..
    از اوانا بود وسطِ کلاس سه ساعت طول کشید خاموشش کنم ...
    چه سوالِ سختی ام آوورده بود نامرد :/
    پاسخ:
    :o :))
    من ریاضی ـم ضعیفِ عصبی میشم .. اصن عدد ببینم عصبی میشم ..
    باید به جآش عکس فوتبالیست بده بگه نامش را وارد کنید =))
  • مسعود آورد
  • نوش جان
    پاسخ:
    فقَ خطِ اولیُ خوندی شُمآ :دی
  • هامون هامون
  • موفق باشید ..

    خوش به حالتون لپ تاپ دارید . من ندارم :(

    پاسخ:
    هَمچنیـن ..
    مَنم یِ زمان نداشتم .. :| ایشالا میخرید ..
  • آقای سر به هوا ...
  • شیرازی هستی ؟
    منم مامانم ماله شیرازه !
    گفتی پارامونت متوجه شدم :دی
    خیلی دوست دارم شیرازو ...
    پاسخ:
    آره !
    به سلامتی .. خیلی هَم خوب ..
    D:
    اونم شما رو دوس داره ، تشریف بیآرین ^_^

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">