598
از همین اولِ صُبح یه آدمِ بی حوصله یِ بی اعصآب ، واقعا چطوری میشه کِ بعضی روزا حسِش نیست ! امروز آخرین قرص ـمُ خوردم . وقتِ دکتر هم دارم اما از اونجایی کِ ازمآیش هآم اُکی بود و الان ـَم مشکلی ندارم ، نمیرم دیگه .. یکی از معضلات ِ مآ اغلب نداشتنِ نون ِ :| یعنی من صُبحآنه رو با همین " کلیک " کنار اومدم :| خُ مَن ـَم کِ بدَم میاد برم نونوایی :| چرا با یِ نسلِ دهه 70 ـی اینکآرو میکنین آخِ .. :|
شنبه دوستآم اومدن دانشگاه .. سمینار قرار شد براساس شماره هآیِ اتفاقی بچه ها بیان ارائه بدن .. ولی استآد قرار بود من آخر ترم ارائه بدم ـآ ! :) پژو پارسی کِ تآ نصفِ مسیر کوچه رو داشت دنبالم می اومد .. آخِ بگو تو اصَن چی داشتی کِ مزاحمِ یه خانوم باشخصیت شُدی :| پسره یِ زشتِ ایکبیری :| مَن اَ همون بچگی شانس نداشتم :| به قولِ " اَ " همیشه یِ خوشگل میبینی کِ با یِ آدم تُخمی دوست شده :)) ایشالا یه متنآسب پیدا بشه کِ هیچ کدوم تخمی محسوب نشیم :))
تربیت بدنی داشتیم .. قبول نکرد سکشِن بعد بیام و کنارِ دوستام باشم . انتظار داشتم رشته ورزشی باشه اما قصد داره ایروبیک باهامون کار کنِه ، بی نهآیت گرم بود . این دو سه روز حواسَم به مغازه دار بود اما بیشتر تهِ مغازش نشسته بود ! داشت رو روحیه ام تاثیر میذاشت این قضیه :| تآ اینکه دیروز دمِ در مغازه ایستاده بود و تکیه داده بود . چشم تو چشم شُدیم دیگه روم نشد ادامه بدم :| مشکی پوش ، ریشی ، به نظر دپ هم می اومد و زشت حتی .. فکر کنم اصلا یادش به من و این جریانا نبود .. اون موقع هَم کِ منتظر سبز شدنِ چراغ بودم حواسش نبود .. احتمالا یه کسی ـش فوت شدهـ .. ترم آخری چرا اینطوری شد یهو ..
دیشب برنامه 90 و هآدی نوروزی اشکمُ در آورد بدجور .. :( روحش شآد ..
از این میخوام " کلیک " قرمزش .. قرمزِ خوشرنگـ .. اووفـ :| نیست چرا اینجآهآ ؟؟ چـراآآ ؟
مطالب اینجآرو هَم دارم یکی یکی برمیگردونم بلاگفآ .. (: تغییر آدرسِ اینجا سودی برام نداره چون دنبال کنندگان آدرس جدیدو دنبال خواهند کرد .