609
پنج شنبه هفته یِ پیش رفتم تآ سینما سعدی ، قدم زدَم .
وارد مغازه سوپری شدم . اون کِ خوبه نَ ! اون یکی .. فروشنده بود و یه آقایِ جوون .. پسر ! سالادالویه برداشتم مجبور بودم خم شم :| جدی بودم .. مقنعم هم رفته بود عقب کلا .. اومدم بیرون رفتم اونور خیآبون دیدم آقا جوونه اومد .. ببخشید خانم .. ( فکر کردم سوالی ، آدرسی چیزی میخواد ، 1 ثانیه ایستادم ک گوش کنم ) میشه وقتتونُ بگیرم ( همچین چیزی ) رد شدم گفتم نَ .. - میخواستم اگه میشه شمارم ُ بدم بهتون .. ( یِ چی دستش بود ) - نَ . مزاحم نشید . - قصدم مزاحمت نیست .. و .. - بفرمایین .. ( حالت جدی ) یعنی بفرمایین مزاحم نشین ! شآنس مآ هَم اینـآ میـآن جلمـون سَبـز میشـن ..
شب اولین بارون پاییزی زد .. پُر بودم از حس اما دریغ از پنجره ، بالکن و .. داشتم میترکیدَم . نمیشد روز بآرون می اومد .. بازم مرسی ولی . چه شبی اومدآ .. فرداش تآسوعآ ..
تآسوعا ، عاشورا رفتیم خونه ! اول از هَمه رفتیم جوجه ـمون رو ببینیم ، خواهر زادمُ میگم ! جدیدا میگه اَقو اَقو ((: ذوقشو میکنیم .. عصر هم اومدیم ، بابام بلال میپخت ! اینقدر خوردم داشتم میترکیدَم .. چقَ دوس دارم آخِ .. ! عآشورا هم خونه عَمه دعوت بودیم ! آدمآیِ نآآشنـآ ! عمه و دخترهآش کِ حتی قیآفـ ه هآشون ـَم یآدَم نبـود . شب هم دوباره دعوتمـون کردن ..
یکشنبـ ه صُبـح اومدیـم ، بعـد بآ بآبآم رفتیـم کتآب انقلاب بخریـم از دهنـآدی ، دست دوُم . واسِـه دوستـمم گرفتـم .. بعد رفتیـم لوازم خآنگی LG .. مآشیـن لبآسشـویـی قیمـت کردیـم . بعد منُ تآ سر کوچه باشگاه رسوند و ایروبیک داشتیم ، حرکتِ L ! سختِ اولش ! امروز بابام بآ لبآسشویی اومد . بالاخره لبآسشویی دار شدیـم :| :) تا عصر کلاس داشتم .. دوشنبه ها از این بعد باید برم تا جآیی ، بعد خواهرم بیآد بریم جآیی کِ میخواد .. بعدم حدود 8:30 برسیم خونـ ه ! اینجوری مغآزه دارُ نمیبینم ! :( اما این روزا تنهآ چیزی کِ دارم همین مغآزه دارِ .. هر چند به یِ نگاه خلاصـ ه میشهـ .. اما هیچی و هیچکـس واسَم نمونـده ): اول از مغازه دار رد میشم ، بعد میرم اونور خیآبون و برمیگردم مسیرو . زیآد فرقی ندارهـ .. بالاخره بایـد برم اونور خیـابون ..
از صُبح واسه این " کلیک " حالم اصَن خوب نیست .. دلَم میخوآست سرکلاس بزنم زیرِ گریه .. میدونی چیِ ؟ آخِ لعنتیآ شُما کِ میخواین برین با یکی دیگه ، واسِه چی اولاش میگین نَ ، من فقط از تو خوشم میآد . اخلاقت و .. هِی بهت گفتم سیگار کم بکش .. بعد گفتی به خاطر یه نفر دیگه سیگار کم میکشم .. چون تو last seen نداری منم ندارم . ایشالا طرفـ ولت کنِ داغون بشی دوباره .. از ته دل همینُ میخوام ، چراشو نمیدونم (:
گریه هآم زیاد شدن .. حالِ روحیم بده ، دارم از تنهایی میمیرم ، نابود میشم .. کآش مُرده به دنیآ اومده بودم ..
به وحیـد شکلک داده بودم ـآ ! پیآم داد سلام خوبی ؟ در حد 5-6 تا pm رد و بدل شد .. بعدَم گفت اُکی و تمام شُد ! :(
- ۹۴/۰۸/۰۴