:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

629

دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ق.ظ

این دو سه روزی کِ خونـ ه بودیم . خواهرزاده اینآ می اومدن اونجآ ، یِ شبش هم دخترخاله ، خاله ، دایی ، مامان بزرگ اینآ بودن و یِ 100 ت پیتزا :| .. جوجه ـمون الان 4 ماهشـ ه ! خیلی ناز داره ، میخواد بخوابِ اول کُلی گریه .. من نمیفهمم بچه واسِ خواب چرا گریـ ه میکنـ ه .. خُب خوابت میاد بخواب عزیزم :| هَر وقت چشمِش می افتـ ه به مَن یهـو اینجوری O_O بهم خیـره میشه ! میگن تو موجـودِ عجیب غریبی واسَش ! یِ بار بغلش کردم یکم . وقتی میخنده خیلی جیگر میشـ ه .. خونمون ناراحتی هَم پیش اومد واسم ، از کارام ایراد میگرفتن . اینکه بابا نیومد پالتو رو بخریم و این صحبت هآ .. 

امروز صُبح تربیت بدنی داشتم اما قرار شده بود هیچکس نیآد ، خُب منم نرفتم ، مهم هَم نیست تشکیل شد یا نَ ، میشد اولین غیبت ـَم ! تصمیم داشتم برم بیرون جایِ کلاس .. تو ذهنم بود شآید میلاد بیآد ، یا دوستی چیزی .. اما خبری نبود .. منم نشد برم بیرون تا 1 ظهر تو تختم موندَم !! اوضآعِ خوبی نبود ..

پسره کِ weed میکشید بهش میگم روحی .. خیلی نزدیک شدیم به هم و این منُ اذیت میکنه . بحثمون میشه .. مثلِ امروز ، عصبی شده بودیم . اصرار میکنه باهآش بمونم و من دوستیِ خاص رو رَد میکنم . گفت وسوسه ـَت کنم 206 ؟ سیستم ؟ کرانچی ؟ بعدش vioce میفرستآد تلگرام چقدر گریه میکرد :( میگفت واسه اینکه ثابت کنم دوستت دارم رگِ کدوم دستمُ بزنم ؟ کدوم دست ! :||| گریه میکرد و میگفت : " تو هم اومدی رو مُشکلاتم ، نَ کِ تو مشکل باشی ، نبودنت واسم شده مُشکل ، میفهمی اینو ؟ "
خیلی رویِ دوست داشتنش اصـرار داره و من از اینجور آدم هآ یِ حسِ ترسی دارم . نه میشه قبولش کرد و نه میشه ناراحتش کرد ! حسآم بیآ دیگه .. کو تا 30 dec . بیا یکم از حسِ بلاتکلیفی هآیِ خودم در بیآم .

از طرفی سعید 206 ، عکس ماشینشُ و اینآ رو گذاشت اینستآگرام ، این بشر تواناییِ خاصی تویِ حرص دادنِ من داره ! با اینکه یِ جورایی بهش بای دادم اما اینکه محلم نذاشت آتیشم زدآا میخواستم باهاش اُکی بشم نشد .. دوس ندارم آویزون باشم .

مودم ـَم هِی خاموش روشن میشه ، دقت که کردم دیدم لپ تاپ ُ کِ میذارم کنارش اینجوریِ .. چِش شده یهو یکی بگه به من :( یهویی اینجوری شُدآاا .. روانی شدم دیگِ ..

  گوشیم زده فردا و پس فردا بارونی .. کآش زیآد سَرد نشه لذت ببریم ازش ..

  آهنگ ِ مرتضی پآشآیی - عشقِ من " کلیک "

  • Setare

نظرات  (۴)

  • عرفـــــ ـــان
  • دیگه بچه ام فهمیده عجیب غریبی :دی
    کابلِ برقش اتصالی نداره مونده باشه زیرِ لب اینطوری شده باشه ؟ :/
    پاسخ:
    به به از اینوراااا !
    والا من مشکلی ندیدم . همه چیز مثِ قبل ِ :(
  • عرفـــــ ـــان
  • عه دختره بیچاره ناقص شده لابد :/
    خودکشی ام سخت شده ها ...
    پالتو خریدن به خیر بگذره
    پاسخ:
    میگن شکستگی داشتهـ ..
    آره ..
    گیرم نیومد !
  • عرفـــــ ـــان
  • 631 رو خوندم :)
    حرف نمیزنم ... چون میدونم حرفامو دوست نداری ...
    پاسخ:
    خوبِ
  • کدخدا (م.م.ز)
  • damet garm bad az modathaaaa yade ghadima oftadam
    yadesh bekheyr
    vali che khoobe ke adam faramoosh mikone
    sadi mige
    سعدی ز روزگاران مهری نشسته بر دل
    بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
    bikhi kheyli harf mizanam !!!
    ://///
    پاسخ:
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">