:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

631 - قرار ..

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۷ ق.ظ

اتفاق و نوشتن زیآد دارم .. راضی شده بودم کِ امروز روحی رو ببینم ، اولش میترسیدم ، میگفتم با چاقو منو میدزده :)) .. بعد از کلاس ، میشد حدود 19:30 ! سرکلاس یکی از خانم ها کِ قبلا جریـمـ ه شده بود شیرینی آورد . خوب بود . بعد از اون هم یکی از پسرا کِ ازش بدم می اومد و کآردانی هم باهامون بود نامزدش رو آورد کلاس ! نآمزدش همون دختر تهرونیِ بود کِ خوشمون نمی اومد و همین دانشگاه بود ! موهاشم گیس و ول :| پسره هم شکلات ِخوب آورده بود . بالاخره کلاس تموم شد ، جلسه ی ِ آخرش هم بود . رفتم ایستگآه رو به رو زیتـون ، منتظرِ روحی .. منتظـر 206 ! ترافیـک بود مُسلمـآ . یکم تاخیـر داشت . وقتی هم رسید زنگ زد .. طول کشید پیداش کنم :)) تقصیـره اتوبوسِ مزاحم بود . رفتم ، در رو خودش وا کرد . جلو نشستم . آهنگِ خآرجکی میخوند ، کرانچی هم بود . اصن متوجه گلِ رُز قرمز اون جلو نشدم ! خودش بهم داد و تشکر و اینآ . تا حالا کسی بهم گل رُز نداده بود !  یادم نیس دقیقا چیآ میگفتیم . گفتم برو سمتِ راست .. کنترلُ داد گفت هر آهنگی میخوای بزن ، گفتم نَ مهم نیستــ .. گفت تو راه تصآدف کرده و آینه بغل ـِش پوکونـده بودن :| فکر میکرد شآیـد نرسـ ه . خودم روم نمیشد کرانچی رو باز کنم و اینآ . پشتِ چراغ قرمـز خودش برام وآ کرد . دو سه تآ دونه خوردم :| خودشم یکی :| میل ـَم نبود :)) گفتم نَ ؛ سیستمـت خوب نیست .. قبلش گفتـه بودم سیستم پسرِ دختر خالم خوبـ ه ، اونم 206 داره . واسـ ه همین 1 میـن صدا سیستمُ بـُرد بالـآ ، آدم کَر میشُد D: گفت خوب شد ؟! حیف کِ آهنگِ خوب نبود :)) رسیدیم به کوچه ـمون کِ اونطرفـ خیآبون بود . گفتم هنوز یکم وقت دارم . همونجآهآ پآرک کرد .. نشستیم تو مآشین .. گرم شده بود :| در مورد دوستآش ، اینکه مشروب نمیخوره ، نمآز میخونـ ه صحبت کرد . اینکه اولین بار با کیآ گُل کشیده .. !! اینکه نمیدونه مشکل و نآراحتیِ من دقیقا چی ِ .. میگفت نگام نکن و گفت دوسِت دارم .. ! میگفت بچه تو دیوونم کردی ، باید بزنمـت :| کم کم داشتم خدافظی میکردم .. گل رز ُ میخواست ببرم . گفتم نمیشه کِ .. دیگه گلُ کند گذاشت تو کیفم " کلیک " "کلیک" . نمیدونم کدوم عکسِ بهتره :/ خواست کرانچی هآ رو هم ببرم ، نمیخواستم . حدود 8:30 رسیـدم خونه .. بخیر گذشت . بد هَم نبود زیـآد .. اما من از همون اول گفته بودم قیآفش اُکی نیست . دو تآ مشکل داشت ، یکی نوعِ رانندگیش . انتظار داشتم آروم و ملایم بره و یکی موزیک هآش . 206 ـِش هم تمیز نبود :-"

دوشنبه بعد از کلاس با حسام قرار دارم . قرارِ خودش یکشنبه صُبح بود اما فردا صُبح با بچه ها میخوایم بریم دانشگآه قبلی فرهنگ شهر واسه درخواستِ مدرک . برایِ همین قرار شد دوشنبه .. مآشین کِ نداره باید قدم بزنیم . حدس میزنم از اون پسرهآست کِ آدمُ اذیت میکنـ ه !! کآش حسام از همه بهتر باشه . نمیدونم .

اون روز پنج شنبه صُبـح آیـدی ـمُ گذاشتم زیر مغازه یِ طرف . اما هیچ خبری نشد . تصمیم دارم دوباره امتحان کنم . شاید هم سبُک بشم اما نمیدونم نمیخواستـ ه یا ندیده ! راسی .. امروز مرتضی عکسِ پسری ُ نشونم داد کِ شمارمُ بهش بده دوست بشیم قبول نکردم . گفت نه با خودم اُکی میشی نَِ کسی ! لابد BF داری !! گفتم نَ . خداروشکر باز اجازه میگیره ازم :/

پآلتـو قرمز گیرم نیومد . رفتیم ستاره .. بابام هم دعوام نکرد . یِ حرفایی رو جآ انداختم ، یادم نیست .. بعد میگم خستم . برم زیر پتو ..

  • Setare

قرار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">