631 - قرار ..
اتفاق و نوشتن زیآد دارم .. راضی شده بودم کِ امروز روحی رو ببینم ، اولش میترسیدم ، میگفتم با چاقو منو میدزده :)) .. بعد از کلاس ، میشد حدود 19:30 ! سرکلاس یکی از خانم ها کِ قبلا جریـمـ ه شده بود شیرینی آورد . خوب بود . بعد از اون هم یکی از پسرا کِ ازش بدم می اومد و کآردانی هم باهامون بود نامزدش رو آورد کلاس ! نآمزدش همون دختر تهرونیِ بود کِ خوشمون نمی اومد و همین دانشگاه بود ! موهاشم گیس و ول :| پسره هم شکلات ِخوب آورده بود . بالاخره کلاس تموم شد ، جلسه ی ِ آخرش هم بود . رفتم ایستگآه رو به رو زیتـون ، منتظرِ روحی .. منتظـر 206 ! ترافیـک بود مُسلمـآ . یکم تاخیـر داشت . وقتی هم رسید زنگ زد .. طول کشید پیداش کنم :)) تقصیـره اتوبوسِ مزاحم بود . رفتم ، در رو خودش وا کرد . جلو نشستم . آهنگِ خآرجکی میخوند ، کرانچی هم بود . اصن متوجه گلِ رُز قرمز اون جلو نشدم ! خودش بهم داد و تشکر و اینآ . تا حالا کسی بهم گل رُز نداده بود ! یادم نیس دقیقا چیآ میگفتیم . گفتم برو سمتِ راست .. کنترلُ داد گفت هر آهنگی میخوای بزن ، گفتم نَ مهم نیستــ .. گفت تو راه تصآدف کرده و آینه بغل ـِش پوکونـده بودن :| فکر میکرد شآیـد نرسـ ه . خودم روم نمیشد کرانچی رو باز کنم و اینآ . پشتِ چراغ قرمـز خودش برام وآ کرد . دو سه تآ دونه خوردم :| خودشم یکی :| میل ـَم نبود :)) گفتم نَ ؛ سیستمـت خوب نیست .. قبلش گفتـه بودم سیستم پسرِ دختر خالم خوبـ ه ، اونم 206 داره . واسـ ه همین 1 میـن صدا سیستمُ بـُرد بالـآ ، آدم کَر میشُد D: گفت خوب شد ؟! حیف کِ آهنگِ خوب نبود :)) رسیدیم به کوچه ـمون کِ اونطرفـ خیآبون بود . گفتم هنوز یکم وقت دارم . همونجآهآ پآرک کرد .. نشستیم تو مآشین .. گرم شده بود :| در مورد دوستآش ، اینکه مشروب نمیخوره ، نمآز میخونـ ه صحبت کرد . اینکه اولین بار با کیآ گُل کشیده .. !! اینکه نمیدونه مشکل و نآراحتیِ من دقیقا چی ِ .. میگفت نگام نکن و گفت دوسِت دارم .. ! میگفت بچه تو دیوونم کردی ، باید بزنمـت :| کم کم داشتم خدافظی میکردم .. گل رز ُ میخواست ببرم . گفتم نمیشه کِ .. دیگه گلُ کند گذاشت تو کیفم " کلیک " "کلیک" . نمیدونم کدوم عکسِ بهتره :/ خواست کرانچی هآ رو هم ببرم ، نمیخواستم . حدود 8:30 رسیـدم خونه .. بخیر گذشت . بد هَم نبود زیـآد .. اما من از همون اول گفته بودم قیآفش اُکی نیست . دو تآ مشکل داشت ، یکی نوعِ رانندگیش . انتظار داشتم آروم و ملایم بره و یکی موزیک هآش . 206 ـِش هم تمیز نبود :-"
دوشنبه بعد از کلاس با حسام قرار دارم . قرارِ خودش یکشنبه صُبح بود اما فردا صُبح با بچه ها میخوایم بریم دانشگآه قبلی فرهنگ شهر واسه درخواستِ مدرک . برایِ همین قرار شد دوشنبه .. مآشین کِ نداره باید قدم بزنیم . حدس میزنم از اون پسرهآست کِ آدمُ اذیت میکنـ ه !! کآش حسام از همه بهتر باشه . نمیدونم .
اون روز پنج شنبه صُبـح آیـدی ـمُ گذاشتم زیر مغازه یِ طرف . اما هیچ خبری نشد . تصمیم دارم دوباره امتحان کنم . شاید هم سبُک بشم اما نمیدونم نمیخواستـ ه یا ندیده ! راسی .. امروز مرتضی عکسِ پسری ُ نشونم داد کِ شمارمُ بهش بده دوست بشیم قبول نکردم . گفت نه با خودم اُکی میشی نَِ کسی ! لابد BF داری !! گفتم نَ . خداروشکر باز اجازه میگیره ازم :/
پآلتـو قرمز گیرم نیومد . رفتیم ستاره .. بابام هم دعوام نکرد . یِ حرفایی رو جآ انداختم ، یادم نیست .. بعد میگم خستم . برم زیر پتو ..