634 - بآرون
دیشب شب تآ صُبح بآرون زد .. صبح هم ادامه داشت تا ظهر .. قبلِ ظهر با خواهرم رفتیم بیرون تا مغازه . اون برگشت ، من رفتم قدم زنی زیرِ بآرون .. جمعه بود کلا خلوت بود .. هوا خوب بود ..
جمعه ها اغلب روزی خوبی نمیشه . اما امروز خیلی سخت نگذشت اما خوب هَم نبود . حسام بهم گفت 2 تا GF دارم ، باید 4 تآ داشته باشم . بعد گفت وقتی دوستِ خیآبونی میگیری پآیِ sx هم میآد وسط .. اما قول دادم بات بمونم ، باهات خوبم .. اما دوستِ معمولی .. الان دیگه میدونم اونآرو دوست داره ، به اونا میگه بغل ، دوسِت دارم .. من نآبودشدنی همون شب نآبود شدم . مثلِ این بود کِ منو بُرد بالا بعد پرتم کرد پآیین .. شآید میخواد منُ حرص بده ، یادمه میگفت GF بازی و اینآ از سرِ من گذشتِ .. نمیدونم اما با حرفاش چِ راست چِ دروغ حس کردم لاشی ِ :) یادمه حتی گفت میخوام کاری کنم ازم بدت بیآد تآ خودت بیخیال بشی .. گفتم اینآ رو هم عمدا میگی گفت نَ .. عصر زنگ زد ج ندادم ، گفتم زنگ نزن ، گفت اصن بیآ عصر ببینمت ، تو هم دوستمی دیگه . گفتم نَ . شمارمُ پآک کن .. فقط PM . مثِ قبل .. عصبی شده بود ، گفت دیگه کاری باهآت ندارم ..
به روحی در مورد اددلیستام گفتم بحثمون شد . گفتم اگه منُ با اددلیستآم ببینی چیکار میکنی ؟ گفت شآید کتک کاری بشه با طرفـ . میگفت من غیرتمُ نمیتونم بذارم کنار واسه کسی کِ دوستش دارم . بحثمون شد . گفتم من دوس ندارم به کسی جواب پس بدم ، گفتم من از اون دخترآ نیستم هرکس چیزی گفت سریع بگم چشم و حرف گوش بدم ، گفتم من از محدودیت متنفرم . نمیخوام آزادی ـمُ از دست بدم .. هرکاری بخوام میکنم ! نمیخوام بشیم مثِ BF GF .. قرار شد فردا همُ ببینیم در این مورد صحبت کنم . قسم خورد خیلی تا قبول کردم . وگرنه نظرم اینه کِ یکم فاصلمون بیشتر بشه بهتره .. کلاس ـَم کِ تموم شده اما خُب مثلا میرم کلاس . شب دوباره خوب شدیم با هَم .. گفت چمران آشِ کآرده بخوریم یا مثلا لبو .. گفتم نَ ، هیچی نمیخوام . گفت دختره یِ کم خرج :| روحی اینجور کِ نشون میده یِ پسرِ حساسِ شبیه ِ دختـرآ ! گریه میکنه ، قسم میخوره بمون ، تو رو خدآ ، بری میشکنم و اینآ .. واسه همینآ از وابستگی ـش میترسـم .. " کلیک " احتمالا یِ روز میخندم به این حرفآش .. :) همیشه بوده از این حرفآ و رابطه تموم شده ..
به نظرم هیچوقت با کسی کِ دوستش داریـن آهنگ هآیِ خاصی گوش ندیـن ، آهنگ هآیِ خز گوش بدیـن بهتـره .. هیچوقت نذاریـن روتون یِ اسم خاصی بذاره مثِ جوجه :| کلِ شهرُ نگردیـن بآهآش ، فقط چنـدتا جآ بریـد .. یِ روز تموم میشه و همش میشه عذاب ..
کآش یکی زیرِ زندگیم مینوشت چند مآه بعد .. دوس دارم داد بزنم ، داد بزنم و بالا بیآرم ، خون بالا بیارم ..