:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

640

يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۲۷ ب.ظ

با خواهرم کلی حَرف و بحث داشتیم . اون روز باز گفت نَ . نمیشه رابطه داشته باشی . حرفِ زور میزدآ . شآیدم حق داشت فکر میکرد مسئولیت ِ مَن با اونِ .. اون روز 3 ساعـت مدام گریه میکردم . فکر خودکشی کردم . واقعا زده بود به سَرم . میخواستم هم بمونم و هم آزادی داشته باشم . با روحی توافق کردیم کِ من بگم کآت میکنم ! بعد از اس هایی کِ خواهرم به دکتـر مشاور داد و دادم و گفتم مشکل دارم و بهم وقت بدید ، امروز ساعت 4 وقت دادن بهم . قبلا 2 - 3 بار رفته بودم پیش ـِش و چون وقت منظم نمیداد قطع کردم . سلام و احوالپرسی و چقدرِ همُ ندیدم ُ ؟ اوضاع درس چطوره ؟ معدل 16 - 17 هَم خوبِ . شروع کردم گفتم کِ مَن میخوام اینجا شیراز بمونم و نمیخوام اصلا برگردم . گفتم 2-3 بار با کسی رفتم بیرون و خواهرم شک کرده .. چند تا داستان از این دوستی هآیِ اشتبـاه گفت کِ واقعا وَحشتنآک بودن . نمیخواست بگه قطع کُن ، میگه اول باید مهارت هایِ زندگی و ارتباط رو یاد بگیری کِ قوی باشی و از خودت دفاع کُنی .

در واقع 3 مرحله داره : 1 - اینکه مَن دلیل پیدا کنم واسه موندن ، باید کار پیدا کنم 2 - اینکه هدف ِ این دوستی چیِ ؟ آخرش چی میشه و چی میخواد ؟ 3 - همون مهارت هآ کِ گفتم . بعد از اون با خواهرم حرف زد ، توضیح میداد کِ این دوستی هآ رو نمیشه کامل محدود کرد بلکه بآیـد آگاهی داد و بهشون یآد داد . میگفت این روابط چِ تویِ شهر و چه شهرستان و روستآ میتونه اتفاق بیفته ! میگفت نباید تحت فشار گذاشت و محدود کرد کِ تو باید از اینجآ بری . میگفت مآ درک نمیکنیم این هآ رو . اینکه ما بگیم چی خوبه چی بد ؛ این ها قلمـرو خودش میدونن و آزادی میخوان . هی بهم میگفت دخترم ، عزیزم . خودش هَم از GF هآیی کِ داشت میگفت :| میگفت چون طرف فلان جآییِ ( یِ شهرستانی ) خوبه ، اغلب مومن و این چیزا هستن ! میگفت هیچوقت نگید این فقط یِ دوستی ِ . این اشتباه ِ ! ازم خواست یِ روز با پسره برم ، گفتم شآید نشه چون با خواهرم میام . گفت بگو خودش یِ بار بیآد . منم شب گفتم . روحی هم اِس داد اما جوابی نگرفت . آخرش قرار شد کمک کنِه و اینکه گفت همه جوره پآیه ـَت هستم . دیگه چی میخوای .. گفتم بهم وقتِ منظم میدید ، قبول کرد . قرار شد منشیِ زنگ بزنه .. کآش فردا زنگ بزنه و وقت هآ ok بشه . ولی 50 تومَن زیآده ـآ :| بهم کتابِ عشقِ ویرانگر معرفی کرد و گفت این هم جزوِ شرط هآست باید شروع کُنی دیگه ! گفتم خُ پس چطوری همُ ببینیم ، گقت شما نیم ساعت هم براتون کافیِ .. راه حل هآیی میداد و بعد میگفت من نباید این هآ رو بهت یاد بدم ـآ ( می خندید ) . گفتم میخواستم خودکشی کنم ، گفت درست میشه و این راه ها دُرست نیست .

کآر میخوام . من و خواهرم نظرمون اینِ کِ مُنشی بشم . اعتماد به نفس هَم ندارم ـآ . دُکی گفت اونم درست میشه ..

امروز روحی زنگ زده بود دَعوا ، کِ تو اول به من دُروغ گفتی . وقتی عصبی میشه واسه من کِ خیلی بده ، من تحمل این چیزا ندارم . بعد از یکم هم خودش آروم میشه اغلب . الان هم داشت میگفت اینستآگرام ـِت رو private کُن و آیدی لاین و تلگرام ـِت رو بردار . گفتم نمیکنم اصلا ! :| مسلما بهش برخورده اما من از این دختـرا نیستم . خودش هم دیگه بایـد فهمیـده باشه . گفتم لابد دو روز دیگه هَم میخوای گوشیمُ چک کُنی ؟ خلاصه من زیرِ بارِ این حرفا نمیرم :|

سرِ شب بابام زنگ زد ، گفت بیرون هَم میری گفتم گآهی ، گفت با خواهرت ، گفتم آره !! اون روز کِ زنگ زدم فهمیده بود خواهرم باهام بیرون نمیاد . فکر کرده من دلم میخواد و تنهام . گفت هروقت خواستی بری بیرون بگردی یا دور بزنی ، بگو خودم میام اونجا ، بابا رو کِ قابل میدونی ؟ منم الکی گفتم آره باشه . خواهرم میگفت میبینی چقدر دوسِت داره ! بعد ببینه با پسر رفتی بیرون میگه مگه چی کم گذاشتم ؟ منم گفتم همیشه همین ُ میگه اما هرچیزی سرِ جآیِ خودش . این دوستی ـا هم طبیعی و عادی شده ! به هم نگاه کردیم و گفتم نَ من تورو درک میکنم نَ تو منُ !

نمیدونم روحی کِ ادعا داره دوستم داره و تا الان هَم جآ نزده ، حتی گفت پاش بکشه با بابات حرف میزنم و اَصَن میخوان زنم بشی ( البته احساسی شده چرت گفته هآ ، واسه خنده خوب بود ) همش بحث و دعوا داریم ارزششُ داره یا نَ ؟ از نظر تیپ و قیافه کِ نه زیآد :| با این کِ خودم همچین چیزِ خاصی هم نیستم اما خُب توقع داشتم طرفم خوب باشه .

  حسام دو سه روزِ باهام بهتر شده ..

  این 2-3 روز انگار اندازه 1 ماه پیر شدم . خدا کنه امتحانام ُ خوب بدم . 23 ـُم شروع میشه . فقط تاریخ روزنامه وار خوندم و آخراش ِ ..

  • Setare

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">