647
آخرِ هفته ها افتضاحِ . پنج شنبه جُمعه هآ . خواهرم خونه ـست . هر چی اصرار کردم بریم سوپری تنقلات بگیریم نیومد . من ـَم وقتی چیزی نیست واسه خوردن عَصبی میشم :/
این یکی دو روز انگار داره رابطه مَن و روحی تموم میشه . وقتی سَرد شدیم . وقتی گفت تو کِ دوستم نداری و نداشتی بودن ـَم فرقی نداره . ازم خواست بذارم یِ بار دیگه همُ ببینیم .. " کلیک " " کلیک " دلم گرفت . دیشب بد بود . واسِه یِ چیزی اسکریـن شآت داد .. دیدم دیگه اسمَم Chikoo نیست با یِ جوجه زرد کنارش .. به زبونِ خودشون میشُد .. جوجه .. اسم خودمُ گذاشته بود . یِ بُغضی کردم .. گریه کردم . غم انگیزِ خُب پآیان ِ یِ رابطه .. حتی اگه فرضا دوستش نداشتی .. گفت مَن کِ نمیتونستم چک ـِت کنم جُرات نداشتم ، ببینم چیکار میکنی .. ! مرسی واقعا کِ بهم شک داشتی یا داری . گفتم خآک بر سَر مَن کِ با این رورآست بودم . گفتم اَددلیستام هَستن . هَمون اول گفتم حِسام در کارِ .. بَعدم رفته به فلانی گفته کآت کردیم . اینقدر مُشتاق بودی ؟ :( مَن به هیشکی نگفتم کات کردیم . نهایتش گفتم خوب نیستیم با هَم فعلا !
میگفت مَن هنوز دوسِت دارم . سرِ قول ـَم هستم و سیگار هنوز نکشیدم . ماری دیگه اصن نمیکشم . گریه نکردم . تا به یادت باشم . مَن - یِ خواهش ازت بکنم ؟ اون - دَستور بده ! مَن - GF کِ گرفتی . لاین و اینا کِ من ببینم لاو نترکون . میتونی ؟ [ بعد میگه کِ زیر اون پستَم هَست الکیِ شوخی ] مَن - باشه ولی مرسی اگه اینکارو نکنی .. اون - حَسودیت میشه ؟ مَن - شآید . اون - مَن هَنوز تورو دوس دارم . کسی جآتُ نمیگیره نترس ، حَتی GF جَدید . مَن - میگیره بالاخره . اون - نَ نمیگیره . / وقتی گفت قبلا GF ـَم بودی مثلا . الان Just ـیم .
رابطه ای کِ رو به پآیانِ ، دِلتنگی داره ، گِریـه داره .. طَبیعیِ .. وقتی وقتتُ باهاش گُذروندی .. دَستتُ گرفته .. کِنارت بوده .. دوسِت داشته .. حال و روزِ مَنم طبیعیِ .. وقتی هَمش فکر میکنم آخرین قَرارمون چِ جوری میشه ..یعنی به هَم نگاه کنیم و گریه کنیم ؟ نمیدونَم .. ! :( فکر میکنه دوستش نداشتم واس ـَم راحتِ اما دارم عذاب میکشم . احتمالا با حرفی کِ صُبح بهش زدم نگران ـَم شده . جوابشُ هم ندادم .. میخوام نگران ـَم بشه !! مَن دلم نمیخواد بره ، کسی بود کِ دوستَم داشت ، دیگه کسیُ ندارم اینجوری ! اما از طرفی نمیتونم بگم بمون ! متنفرم از این وضع .. شاید بهش بگم تنهام نذاره . نمیدونم . اگه بره و به حسام بگم ، حسام برمیگرده ؟ اما اون کِ منُ تا این حَد دوست نداشته :(
رفتم سرِ کمدَم . یادم به انگشتر افتاد . یِ انگشتر گُنده ، آبی سفید ! واسه چند سال پیش ، کِ الان دیگه اندازم نیس . مگر اینکه کاغذ بچپونم پشتش . یِ انگشتر قرمزِ دارم میدرخشه . گردالیِ " کلیک " یادمه همه رنگیش بود عینِ شکلات هآیِ پوست براق :| دوستش دارم . اونم مالِ چند سال پیشِ . عیدا با دستبندِ بزرگِ قرمزم میپوشمش . مثِ پآرسال .. با رژلـب قرمـز و موهایِ چَتری .. یعنی امسال دلِ خوشی برام میمونه کِ باز این تیپی باشم ؟ دلم میخواد باز این چیـزا بخرم .. کسی بام پایه نیست . فکر میکنن ارزششُ نداره :(
یکشنبه مامان بابا میان اینجآ . یِ جشنِ دَهه یِ زجر هَست اَ طرف خواهَرم اینآ .. عصر میریم . حالا من با بازیِ چلسی - منچستربونایتد چیکار کنم :/ دقیقا میخوره به ساعت ِ جشن . با بابام هَم باید صُحبت کنم در مورد یونی ، کآر ، شیراز موندَن . میترسم چیزی بگه کِ بابِ میل ـَم نباشه . روانشناس ـَمُ میخوام . یِ کاری بود ، مُنشیِ دفتر وکالـت .. اما اول باید اعتماد به نفسم ُ دُرست کنم اینجوری به همه یِ کارها میگم نَ :( این چِ وضعه تربیت ِ بچه بود آخه . گند زدین به زندگیِ مَن :( حیفش ..
صُبح شآید برم واسه خودم یِ چی بخرم . کرانچی ، پفک اینآ ! البته من ظهر بلند میشم :|
دلم میخواد تا نیمه هایِ شب آهنگِ غمگین گوش بدَم .. اشوان ، Armin 2afm ، مهدی جهانی .. :(
اینم Wifi در سطحِ شَهر .. بی ادبـآ " کلیک " -__-
پی نوشت : حوصله نداری نخون .
- ۹۴/۱۱/۱۶