:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

650

سه شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۲۶ ق.ظ

امروز باز هَم خیلی دیر بیدار شدم . لنگِ ظُهر شده بود . یادمه صُبح وسطِ خواب ـَم تلفن خونه زنگ خورد و مَن فحش می دادَم . حسام بهم اِس داد : ولنتاین ـِت مُبارک گفتم . روز وَلنتاین چقدر دلم میخواست بهم اِس بده ! گفتم مَن پیامی ازت دریآفت نکردم . گفت بیا لاین تآ نشونت بدم . آره واقعا تبریک گفته بود . مَن خوشحال از اینکه منُ از بلاک در میاره . صحبت کردیم . بهش گفتم کِ طرف بهم گفت برو بمیر و Cut کردیم . بعد گفت عصر کجایی ؟ گفت اگه کآت کردی پس مَن سر قولم هستم :) کی ببینمت ؟ گفت بریم سینما اما خُب من آزادی زیادی ندارم . سینما هَم دوس ندارم . بامِ شهر ، پآرک و کافی شآپ رو ترجیح میدم .

دیشب روحی کِ سلام کرد و اینآ اومده بود بگه کِ BF بگیر چون مَن GF گرفتم :) عکس جعبه کآدو خرس نشون داد و میگفت واسش کادو وَلن گرفتم . عکس طرفُ فرستآد و میگفت خیلی دوستش دارم . منم مدام میگفتم خُب به مَن چه ؟ خُب کِ چی ؟ خُب خودتم دستِ کمی از لاشی نداری :) . گفت از قبل باهاش آشنا بودم . گفتم زآپآس ؟ گفت نَ GF جَدید . اشکام یهو سُر خورد پآیین ، میلرزیدم . طبیعی بود خُب . میدونم اومَدی حرصِ منُ در بیاری . مَن حتی شک دارم به اون دختره ، شآید اقوام بوده یا GF ِ دوستآت . تویی کِ میگفتی مَن شبا تویِ خوابت هستم ، مسلما برات آسون نیست . حتی میتونم حدس بزنم دلت میخواسته عروسک ُ به من بدی .. امیدوارم زود فراموش ـَم نکنی . لیاقتِ منُ نداشتی ظاهرا ..

عَصر رفتم فروشگاه واسه خرید لاک و رژلب و دستمآل مرطوب و این چیزآ .. موقعِ خرید یِ خانمِ دیگه هَم رژلب میخواست . وقتی برگشتم خونه دیدم لاکِ مَن نیست و رژ اون خانم تو پلاستیکِ . فردا صُبح میرم لاکمُ بگیرم :| تویِ فیشش زده . به حسام گفتم ، گفت مَن دانشگاه ـَم اون موقع . خوبه بیرون رفتنم جور شد . یکم آفتاب به سرم بخوره . یکم قدم بزنم . یه روز صُبح هَم میخوام برم مسیرِ دانشگاه .. شآید مغازه دار رو هم ببینم . دلم تنگ شده برایِ همه چیز .. منشیِ دکتر قرار شد زنگ بزنه وقتِ مشاوره بهم بده . میخوام در مورد کار و اعتماد به نفس بگم . البته همیشه میپرسه چه خبر و چه کردی . توضیح میدم واسَش :)

دیروز ، پریروز خواهرم اومد گفت هَمیشه خونه ای کِ ، بیرون هم بُرو .. خوشحال شدم از این حرفش . هوا کِ بهتر بشه ، میرم ..

  این هَم خوبه " کلیک " و هَمینطور این آهنگِ سیروان " کلیک " ؛ شآدِ البته ..

  دوست دارم بخواب ـَم . شب بخیر .

  • Setare

نظرات  (۵)

سلام.
نمیدونم چرا هیچوقت جور نمیشه با حسام بری بیرون .
من همیشه دوست داشتم فروشنده فروشگاه زنجیره ای بشم :|
لاک چه رنگی :-? 
پاسخ:
سلام جیگرَم :* 
صلاح نیست :/ :))
آره خوب ِ ..
اووم . سبز :-؟
  • آقای سر به هوا ...
  • من که دورم ازش واسه کادو دادن :(
    پاسخ:
    :(
    پُست میکردی ..
    من که پستتو نخوندم ولی پستاتو دوست دارم رومم تاثیر میزارن :)
    آهنگ دوست 
    سیروان دوست
    مرسیییییی (:
    پاسخ:
    مِرسی سَر میزنی :)
    :*
  • عرفـــــ ـــان
  • حس میکنم حالت بهتره از پسته قبل :)
    پاسخ:
    اشتباه حس میکنی .. کسی از دلِ کسی خبر نداره ..
  • آقای سر به هوا ...
  • نمیشد :دی
    کادو باید با یه پوس قشنگ باشه :دی
    ایران نیست فعلا ...
    پاسخ:
    :دی
    آهآ .. ایشالا یِ فرصتِ دیگه :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">