653
دیشب برنامه یِ رفتن به دانشگاه کنسل شُد چون دوستمون کارت ملی ـشُ گم کرده . البته اگه من کم و کسری داشتم کنسل نمیکردن کِ :) صُبح خواب ـَم می اومَـد . حدود 8:30 اینآ بلند شُدم . خسته .. خواب آلود . یواش یواش آماده شدم برم بیـرون . راستش حال و حوصله نداشتم ، شآیـد چون خواب ـَم می اومَـد . هوا گرم بود . کارت ـمُ شآرژ کردم . قـدم زدم رسیدم به مغازه ، 3 نفر داخلش بودن . مشخص نبود . رفتم تآ سینما سعدی گشتم . برگشتنه رفتم مجتمع زیتـون ، مآنتـوهآش بیشتر از مجتمع ستآره بود کِ ، بریم اونجآ خریـد . لوازم عیـد آورده بودن . مردم هم ویتریـن هآ رو نگاه میکردن .. اومَـدم بیرون رفتم سَمتِ مغازه .. میخواستم توشُ دید بزنم کِ ببینمش ، کِ یهو دیدم از رو به رو داره میـاد بره داخِل ، اصَن متوجه نبودم لحظه اول .. همُ دیـدیـم ، حالا بـآ خودش میگه این دنبـال مَـن میگرده .. تعجب کرده بود ؟ طرزِ نگاهشُ تشخیص ندادم ، شآیـد چون بعد از مدت هآ همُ دیدیـم اینجوری بود . چه خوب بود باز .. نگاه کردیم به هَم :) هوا گرم تر شُد . برگشتم خونـ ه .. دیگه نآ نداشتم کلی قدم زده بـودم .منم کِ آهسته راه میرَم .. تنقلات خریـدَم ، مُـرغ پختـم تا بپزه نـآهـار پفک خوردم ..
عَصـری دلَم گرفتـ ه بود گریه کردم . با روحی چت میکردم . میگفت فکر میکنی تو فکرت نیستم ؟ کآش تو فکرت نبودم .. از فکرم نمیری .. میفهمی این ُ ؟ گفت ترامادول میخوره ، گریه میکنـ ه .. میگفت دختره هَم خوشگله هم خوش هیکل هَم باشگاه میره .. هَم خودشُ لـوس میکنه ، بغلم میکنه ، دوست ـَم داره .. جذاب ِ .. همه چیزش خوبه .. ( البته خوشگل نبود ) میگفت ولی مَن تـو رو میخواستم بدونِ همه یِ اینآ .. هنوزم دوسِت دارم و میگم بَـرگرد اما تو نمیخوای .. اگه نمیخوای پَس بهم PM نده .. مَن همنیجوری هَم به فکرت هَستم بـَدتـر میشم . دل ـَم میگیره . گریه ـَم میگیـره .. مَن میگفتم یِ مُـدت دیگه منُ یادت میـره واسَت کمرنگ میشم . اونم دوسِت داره .. مَن ـَم فراموشت نمیکنم چون اولین کَسی بودی کِ باهاش اینجوری دوست بودم (BF)
من - میخواستم بارِ آخر کِ همُ دیدیم گُل ـِت ُ بهت بدم ، اَ دسِت شاکی بودم . اون - بذار باشه گل ِ ، اون تنها یادگارمـ ه ، از اولیـن قرارمون .. - نمیخوای خودت نگهش داری ؟ - میخوام پیشِ خودت باشه ، بفهمی یکی دوسِـت داره [گریه] - داشت . - فقط بلدی گریه ـمُ در بیاری ؟
حالم خوب نیست . حسام Read میکنه ، اما خفه خون گرفتـ ه . عصبی میشم بَد .. معلوم نیست با مَن چند چنده ، نَ به اون شب کِ خوب بود بام نَ به الان . سختِ وقتی یکی واسَت مهمه دوستش داری اما بهت محل نمیذاره .. شبآ دیگه کسیُ ندارم .. به آهنگ هآم و گریه هآم پنآه ببـرم ؟ دوس دارم هِق هِق گریه کنم واسه خودم .. کآش میتونستم سیگار بکشم .. :(
- ۹۴/۱۲/۰۳