671
چِ روز بدی بود اِمروز . کسل ، خسته ، کاملا بی حوصله . حسِ آدمایِ مریض . روزایِ تعطیل خیلی بَد ـَن .. مخصوصا عصرهآش ! خونمـون هنوز گرم نشده ! لباس زمستونه پوشیـدم :)
دیـروز صُبـح یِ قـرار داشتم . با اون دوسـتِ جدیـد کِ 206 داشت . ماجـرایِ جالبی هَم پیش اومَـد . شبِ قبل ـِش گفت مَن سرِکار نمیـرم صُبـح ، بریـم بیـرون . گفتـم بریـم ارم بشیـنیـم . گفتم خودم میآم . میترسیـدم سوارِ ماشین ـِش بشم . گفتم مَن خودم میآم ، گفت نَ میام دُنبالت با هَم بریـم .. با کلی شک و تردیـد قبول کردم . میگفت درِ ارم بلَد نیستم :| :| 9:30 قرار شُد بیآد ، صَدقه دادم اول . کلی زنگ زدیـم همُ پیـدا کردیم 4 راه :| یِ 206 نقـره ای . تمیز هَم بـود .. موزیک رو صِدای کم بود . دست هَم نداد اصلا :) از یِ مَسیر عَجیب هَم میرفـت ، مَن آشنآیی نداشتم . ترسیـده بودم یکم .. میخواست از یِ مَسیـر بره ارم ، کِ ترافیک نباشه . یکم بعد گفت عینک ـتُ دربیـار .. بعد گفت جآیی ندیدمـت ؟؟ مطمئنی غیرانتفاعی بودی ؟ گفتم کاردانی علمی کاربردی بودم فُلان جـآ ! گفت آهـآ ، هَمـون و .. اونجآ دیدم ـِت .. منم هنگ :| گفت دوست ـِت ، آرزو .. من باز هَنگ :| :)) طرف هَم دانشگآهی در اومَـد :)) اون سریع شناخت چون عوض نشده بودم .مَن نشنآخت ـَم ! حسآبداری بوده . دوستت کِ سرش میجُنبیـد هَمه میشناختـن و فلان ! اصَن عوض نشُدی . عینکشُ در آورد ، اما مَن نشنآخت ـَم .. اصرار داشت کِ یادم بیآد اما نمی اومـَد :)) کُپ کردیـم ، اومَدیـم بریـم ارم ، جآ پـآرک نبـود . پیچونـد .. ساکتِ سآکت بودم تو مآشین ، موزیک به جآمـون حرف میـزد .. سیستمِش خیلی خوب بود . از روحی خیلی بهتـر .. فکر کنم Pioneer بود . صدا رو میـداد بالا .. دوپس دوپس میکرد .. :)) bass ـِش خوب بود ، حتی آهنـگ هآیِ غمگیـن .. چمران یکم ایستآد ، تو ماشیـن حَرف زدیم .. شکلات داشت ، بهم داد .. در مورد رابطه ای کِ توش بودم حَرف زدم ، هَنگ و مُتعجب بود . نمیفهمیـد :)) در مورد بچه هآیی کِ اومَـدن این دانشگاه حَرف زدیم .. عکسِ قدیمی نشون داد تو گوشی ـش ، تازه یآدم اومَد !! گفتم آره میشناسَم ، یـادم اومَد ... !! عوض شده بود خیلی .. حرکت کردیـم کم کم ، گرم بود ! گاهی صـِدا رو کِ میداد بالا شیشه رو هَم یکم میکشیـد بالا . آهنگ هآش هَم خوب بود . دو تا آهنگ غمگیـن داشت میگفتم میشه بزنی بعـدی ؟ یکیش آهنگی کِ حسام هِی تکـرار میکرد ، یکی اونی کِ باهاش گریـ ه میکردم . اون آهنگِ شاد خشایـآر جونـوم فدات ، با اون سیستمش خیلی خوب بود :D قلبِ آدم تپش میگرفت .. بلندِ بلند بود :)) انرژی مُثبـت گرفتم .. همون 4 راه پیآده شدم .. وااای . یادم میـآد هَم دانشگاهی بودیـم یِ جوری میشم . خجالتـی :)) از اون موقع دیگه ساکت شده ؛ پیام هَم نداده . نمیدونم چـرآ ..
حسام میگفت مرخص شده ، میگفت باز میخواد خودکشی کنِ . گفتم حلال ـیت بطلب اول .. مَن نَ حلال ـِت کردم و نَ میکنم . حرفامُ بهش زدم اما میگفت مَن کِ نمیفهمم ! گفتم میخوام ببینمت . گفت اُکی .. گفتم شنبه 1 شنبه اینآ .. گفت یا دانشگاه ـَم یا سرِکار .. گفتم 1 ساعَت وقت ـتُ بده به مَن این بیـن ! خیلی دل ـَم میخواد ببینمِش .. یِ قَـرارِ رَسمی .. اما اصـرار نمیکنم دیگه ..
امشب لاین پیام داد کِ خوب نیستم . اعصابشُ خورد کرده بودن ، داداش ـِش ! خوب نیستی بهم پیام مـیـدی ؟ این خوبه ! سَنگ صبـورم ؟ چی هَستم واسـت ؟ حسآب میکنی رو مَـن ؟ نمیدونم چِ فکـری بکنم .. ولی خوب بود ..
گل هایِ ریزِ صورتی ..
نَ روز پـدر رو تبـریک گفتم نَ چیزی خریـدَم . خواهرم زنگ زد تبـریک گفت .. دیشب تو اتآق ـَم سوسک بود ؛ لایِ روزنآمـ ه ! شآنس آوردم شنیـدم .. خواهرم ُ صدا زدم ، کشتیمـِش .. ولی میترسم دیگـ ه ..
به خواهرم گفتم برم دانشگاه واسه کارهآم .. کارهامُ کردم اما نگفتَم . شنبه به بعد .. یِ قرار با حسام لازم دارم .. یِ نفر بیتالک پیدا شده ، بهم علاقـ ه پیدا کرده ؛ میگه دوسِت دارم بذار با هَم باشیم بهم تکیه کُن .. شاعر یا نویسنـده هَم هست .. غیرتی هَم هست ! کآش یِ دوست بودی فقط .. چون مَن وارد ایـن جریآن هآ دیگه نمیشم .. :)
ک*ن ِ 206 یهویی .. :)) " کلیک " البتـ ه ایشون 207 هستَن .. Photo By me ..
هفته یِ پیش وزن کردم 52 بودم .. BMI میگه مُتنآسب هَستی ..
حرفِ دیگه اینکِـ ه .. پلیسِ نامَحسوس اَمنیتِ اخلاقی ! F u C k .. خوبه این چرت پرت هآ از تهران شروع میشـ ه ..
- ۹۵/۰۲/۰۳