680
دیروز صُبح رفتم دانشگاه ، هیچکس هَم نبـود .. رفتـم آموزش ، مَدرک موقـت ـَم ُ گرفتـم . گفت عکس هَم نداری واسه مَدرک اصلی ـت بیـار . گفتـم مَن دادم بهشـون . معلوم نیست عکس هآ رو چیکآر کردن . یِ سر رفتم زیتـون ، هنـوز بآز نکرده بودن ، اومَـدم بیـرون .. مغازه دار و نگآه نکـردم ، نمیدونم چـرآ ..
به " آ " فوتبالیست ِ گفته بودم کِ میـرم بیـرون اگه تونسـت بیآد بـرگه هآشُ بگیره .. نزدیک هآیِ کوچمـون کِ رسیـدم اِس دادم کِ خونه ای و فلان ؟ نشستم ایستگاه ، گفت میآم الان . با مآشیـن اومَـد ، کلی فکر کردم تازه فهمیدم کِ احتمالا ماشینش سورِن بود :| فکر کردم خودشُ بگیـره یا کلاس بذاره اما نُرمـال بود . سوار شدم ، سریع دَست داد و احوالپـرسی ، موزیـک روشـن بود . گوشیش زنگ خورد . بعد پرسیـد چِ خبـر و .. به خاطر موزیک نمیفهمیـدم چی میگه :| خُب کم میکردی اون لامصَـب ُ :| گفـت یونی چطور بود ؟ گفتـم مدرک موقـت گرفتم . گفت فوقِ دیپلم ؟ :| گفتم نَ لیسـانـس .. خندش گرفـت و متعجب هَم بود . گفت تو گرفتی و مآ هنـوز نگرفتیـم ! یِ چیـزایـی هَم گفت مثلِ اینکه میخواد ماشیـن ُ بفروشه کِ من زیاد متـوجه نمیشدم :)) زیـآد هَم راحـت نبـودم ، یکم موذَب بودم . گفـت خُب کجا بریـم ؟ گفتـم هیچ جآ ، خونمـون . نزدیکِ دمِ خونمـون ایستآد . یِ حرفایِ کوتاهی زدیـم . کاغذ ها رو آوردم بیـرون کِ بهش بدم . گفتم لابُـد مَن مینوشتـم تـو لَم داده بودی خونه ؟ :)) گفت نَ بابا ، هنوزم ازش مونـده . بـرگه هآ رو دادم تشکر کرد و فلان ، گفتـم دیگه اگه مشکلی داره یا چیـزی دیگه ببخشیـد . در مورد فصل هآش پرسیـد کِ خُب من شماره صفحه زده بودم ، نشونش دادم . گفت خُب یِ روزم میخرم بستنی رو .. با خنده گفتم نکنه میخوای از سوپری بخری ؟ :)) یکم خنـدیـد گفـت نَ میریم بابابستنی ( کِ معروفِ تو شیـراز ) . نمیدونم حرفِ بدی زدم یآ نَ :| گفت نمیدونم الان برم فلان جآ یا نَ . بعد هَم خدافظی و دست و مراقب باش و این حرفـا . فکر میکردم مثِ چت کردنش کم حرف باشه بگه Ok , Hom . اما خوب بود . سَـرد نبـود .. راضی کننـده بود .. بالاخره دیـدمش :)
دیشـب دیدم " ک " باز اینستآ منو بلاک و آنبلاک کرده تا آنفآلـو بشیـم . pm دادم بهش کِ تکلیف منُ مشخص کُن . چت هآ رو پاک کردم یادم نیس چیـآ گفتیـم . امـآ میگفـت رابطه یِ طرفـست . تو اونی کِ فکر میکردم نیستی . وقتی بیشتر شناختمـت فهمیـدم و فلان .. از این بهونه هآ .. گفتم بهت یِ توصیه میکنم تآ کسی رو نـدیـدی و کـامل نشنآختی بهش ابـراز علاقه نکن ، چون ملَـت مسخره یِ تو نیستـن :) خوبه کِ رابطمون جدی تر نشُد وگرنه وسطش ول میکرد میرفـت !! مَن کِ مسخره نیستم هِی بری هِی بیای . اگه برگشتی آخریـن باره کِ بهت فرصـت میدم . اما حالم بَد شده بود با گریه فـوتبـال میـدیـدم .. میخواست به خاطر مَن 206 بگیره :)) Fuck :) .. با خودم گفتم دوستم داره ، یکم ار فکر حسام بیام بیـرون اما اینم رفـت .. دلم واسه حسام هَم تنگ شده بود .
رئـال 1-1 اتلیتیک ُمادرید . تویِ پنالتی هآ بازی رو بُردیـم .. و برایِ بار 11 ـُم قهرمانِ چمپیونـزلیـگ شُدیـم . به خاطر حالِ روحیـم سَردم بود . پتـو انداخته بودم دورم فوتبـالُ نگاه میکردم !
طوری شُد کِ به حسام گفتـم دلم براش تنگ شده . گفت چقدر ؟ گفتـم متوسط رو به زیآد . گفتم کاش سرِ قول هآت مونـده بـودی .. میگفت اگه میموندَم عاشق میشدی . میگفت مَن واسه خودت ازت یِ ذره دور شدم .. گفتم : واسه مَن ؟ ایـن مُـدت حالـم هَم میدونستی ؟ خودکشی میکردم هَم ایـنُ میگفتی ؟ :( چقدر سختِ کِ نمیتونم برش گردونم . کِ همه چیز بهش مثِ روزایِ اول .. کِ حتی بتونـم 1 ساعـت ببینمش :( تـو مگه کی بودی آخه کِ واست اینجوری شدم :(
صُبح سیگار و گریه .. نمیدونم از رو لَجبازی بود یا هرچیـزِ دیگه .. :( کسی حالمُ نمیدونه ..
دندونِ چپ ـَم درد میکنه . ظاهرا یکم هَم سیاه شده . یکی باس بیاد بریم دکتـر . تاحالا سابقه خرابی و این چیزا نـداشتـم .. حیـف ِ ..
فردا صُبح میرم یونی عکس بدم و هَم از مَدرک کپی بگیرم . کاش زیاد گرم نباشه ..
- ۹۵/۰۳/۰۹