:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

683 - تابستون

سه شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ب.ظ

تآبستون 95 شروع شُد .. 3 ماهِ خُنثی مثِ تمام تابستون ـایِ مَن . جُدا از پآرسال کِ مریض بودم . 1-2 روز اخیر مشکلی نداشتـم . صُبح هآ کسل ـَم .. شبا خواب ـَم میاد به خاطر فوتبـال دوست ندارم بخواب ـَم .

حسام سرِ یِ عکس با سیگار کِ داشتم ، دَعوام کرد . منم گفتم دِکوری ِ .. حرفایی زد از رو عصبانیـت .. گفت نباید حتی بهش فکر کُنی .. بگو ببخشید و این حرفآ ، منم ازش خواستم بابـت اینکه قرار گذاشت و کنسل ـِش کرد عُذرخواهی کنه ، گفت خُ معذرت میخوام :)

دلم میخواست این توانایی رو داشتم صُبح زود میرفتم بیـرون ، هوایِ خوب تنفس میکردم .. عصر میخواستم برم قدم زنی .. همون یِ نفر کِ پست قبل گفتم و همُ مجتمع دیدیم " س " .. گفت منم میآم ، حوصله ـمون سَر رفته بود .. قبـول کردم بالاخره .. مثلِ یِ دوستِ معمولی میبینمش .. نمیدونم اون حس داره یا نَ ! ذوق و شوقی واسش ندارم اما از تنهایی قدم زدن بهتـره .. سر چهآرراه رسیدیم به هَم .. کلی قدم زدیـم . تیکه اول مسیر خیلی ساکـت بودیم ، گفت از دفعه قبل ساکت تر شُدی .. خسته شده بودم .. پسرِ مودبی به نظر میرسید .. البته تا الان .. :) جاهایی کِ راه نبود ، تعآرفــ میکرد .. موتور رَد میشُد گفت بیـآ اینطرفــ .. و به نظرم هیـز نبود .. دفعه پیش هَم واسه هَردمون آب معدنی گرفـت با لیـوان . واسَم ریخـت تو لیوان و بهم داد .. خوبیش اینه کِ تا حُدودی جریـانِ منُ میدونه و از این بابـت عذاب وجـدان نمیگیرم ..

چی میشُد حسام اینقدر واسه بیـرون رفتـن پـایـه بود ؟ :( همش دُعآ میکنم قرار بذاره و کنسل نکنِه ، همُ ببینیم . میترسم بمیرم یا از اینجآ برم و نبینمِـش .. / کآش وقـت هایی کِ تو خیـابون بُغض میکنم ، خودتُ سریـع میرسونـدی ..

حس میکنم اخیـرا هیچ ذوقی نداشتم .. تنها قسمتِ خوبِ این روزهآ یورو 2016 هست کِ اونم باب ِ میلَم پیش نمیـره ! مثِ انگلیس و پرتغـال .. دل ـَم یِ قـرار میخواد کِ واسش ذوق داشته باشم . مثِ حسام ، مثِ مغآزه دار ، مثِ اون روز " آ  " .. دلم میخواد وقتی تنهـایی میـرم بیـرون گریه ـَم نگیـره ، بُغض نکنم ، حَسرت نخورم ..

حواس پَـرت شدم و کم حافظـِه .. بدونِ تمرکـز .. حتی شده یادم میره شبِ گذشته مثلا انگلیس با کجآ بازی داشت !! دلم برایِ دورانِ دانشگاه ـَم یِ ذره شُده .. بعدِ تآبستون ـا یِ دلخوشی بود .. کِ اونم از مهر دیگه خبـری نیست :(

  jimi ، دوستِ تانگویی بود .. آوردمش لاین ، شاید صَمیمی تر شدیم !

  • Setare

فوتبال

یورو

نظرات  (۳)

  • عرفـــ ـــان
  • من که اصن یادم میره الان یورویه یا جام جهانی :/
    جیمی خارجیه ! چه با کلاس :)
    پاسخ:
    خدا قوت :)))
    نَ بابا اسمش اینجوری کرده :دی
    روزای آروم و خوبیه، یکم هیجان کم داره برات... 
    من دیگه جز گرما حسی به تابستون ندارم -_-
    پاسخ:
    اتفاق کم داره توش ..
    منم همینطور .. فقط بهار و پاییز خوبه :))
    به نظرم چون اوایل هست یکمی هیجانش کمه ، رفته رفته نزدیک به فینال بشیم شاید هیجانش ببیشتر بشه :)

    پاسخ:
    نمیدونم شآیــد ..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">