689
میخواستم بخواب ـَم اما اشکام اومَدن پآییـن .. صورت ـمُ شستم ، خواهرَم چیـزی نفهمه . دنیآ به کام نیست وقتی چیزایی کِ حالـتُ بهتر میکنه رو نمیتونی به دست بیآری . وقتی از دلتنگی کلافه و عصبی میشی .. وقتی داری به یآدش گریه میکنی و یهـو پیام میده . تا حالا 2-3 بار اینجـوری شده ! اما خُب فآیده ای نـداره :) وقتی دیگه اشکآت واسَش مُهم نیست . دیـروز ازش خواستم ببینمش ، گفت شنبه عصر ساعت 7 ! قسم دادم جونِ هرکی دوستش داری دوبآره نپیچـون :) - Ok .. یعنی میشه اینبار واقعی بشه ؟ میشه ببینمش ی ِ بار دیگه .. اگه نیـومَد ، اگه نشُد حرفامُ میزنـم و ازش دوور میشم :( دیگه چیـزی ازم نمونـده ..اُمیـدَم به شنبـه اَست .. 2 روز باهام خوب بود ، دوباره بـَد .. حسام اگه مَن رفتـم ، فراموشم نکُن . یادت باشه قلبِ یکیُ بارهآ شکونـدی . یادم بیوفتــ کِ یکی بود دوسِت داشت حتی اگه کم ، اما دآشت .. واسَت گریه هآ کرد ، خیلی جآهآ ازت حرفــ زد و خیلی جآهآ به یآدِت بود .. کآش یادت بمونـه ، یکی بـود و تو چیکآر کـردی بآهآش ..
جیرجیرکـِ پشتِ اتآق ـَم دوباره اومَده ، نمیدونم تو هَمونی یا نَ . اما خوبه صدات ، فقط زیاد نزدیک نشـو .. از دور صدات آرامش بخش تـره :) دیشب باز هَم نتونستم بخواب ـَم . گرم شده بـود ..
کآش میتونستم به اون ، عضوِ GP پیام بدم و بگم عصـر بیکآری ؟ اما اون GF داره ، اینطوری حسِ خوبی ندارم .. چرا یکیشون یهـو نمیاد همچیـن پیامی بده ؟ گاهی با خودم میگم عادت کُن به تنهآیی ... مثلِ یِ فیلم سینمایی ، یِ دخترِ تنهآیِ شکست خورده ..
مَن تاحالا کنـکور دولتی ندادم ، چون از دانشگاهِ دولتـی خوشم نمی اومَد و هَم علاقه ای نداشتـم واسَش وقت بذارم ، کنکـور علمی کآربردی دادم و تنهآ استرسی کِ داشتـم این بود کِ چطوری شُمآره صنـدلی ـمُ پیـدا کنم ؟ :/
ف . آ . ک به آخر هفتـه هآ ..
خوشم میآد هیشکی به xsher هایِ مَن علاقه نداره .. دنبال کننده هام چندین ماهِ همینه .. خوبه البته :)
- ۹۵/۰۴/۲۵