694
چقدر دیر به دیر مینویسم و مجبورم همش نوشته هآیِ طولانی بنویسَم .. امروز چقدر بد شروع شُد . دنده یِ چَـپ بودم ، بی حوصله ، عصبی .. آخر هفته ای کِ گذشت تولد خواهرزادم بود . 1 ساله شُد .. کیکش هَم خوشمـزه بود .
این چَنـد وقـت با فوتسالیستِ " ع " زیآد بیـرون رفتیـم . صُبح ؛ عصـر .. قدم زنی . صُحبـت . جالـب ِ کِ تفـاهُم هایِ زیآدیِ تو حرفآ و خآنواده هآمون میبینیم . البتـه به جُز مواردِ خواننـده کِ بنیآمیـن رو دوسـت ندارهـ :| کلا جـو عوض شُده ، دست گرفتـن هآش ، حسِش .. با اینکه سختمـِه اما خُب .. بهش هَم گفتـم با اددلیستام برم بیـرون . با اینکه روم حسـاس شُده اما خُب روال همینه .. منع نشُد اما خُب ناراحت بشه طبیعی ِ ..
قرار گذاشتن به سبکِ شیرازی یعنی اینکه .. به هَم میگیـم صُبـح بریـم ارم و خبر بدیـم صُبح . مَن گوشیم ُ میذارم روی ِ 8 . نمیدونم زنگ میخوره یا نَ اما اصلا بیـدار نمیشم :| بعد کِ از خواب بیـدار میشم طرفـ هنوز خواب ِ .. شاید از 9 هم گذشته .. و کلا منتفی میشه :))
این عکس یکی از بهتریـن عکس هآمِ کِ دوستش دارم .. (: خواستم پُست عکس دار بشه ..
قبل از آخر هَفتـه بود با یکی از اددلیستام رفتـم بیـرون صُبح . اسم خوشگل :| همون کِ بعد از تانگو یهو پیـداش شُد .. با 405 اومَـد .. ماشینش تمیـز و مرتـب بود . همش اون صُحبـت میکرد . آینه جلوشـو داد پآییـن ، واسه منم داد پآییـن .. رفتیـم ارم . اما 9 کار داشت و مدام تکـرار میکرد . یکی از نیمکت هآ نشستیـم . میگفت راست میگفتی کم حرفیـا .. و اون صُحبـت میکرد . سیگار در آورد ، تعآرفــ کرد .. - نه مِرسی - چرا ؟ نمیکشی مگه ؟ - نَ همیشه کِ نمیکشم .. - باشه :) - اگه دودش اذیـتت میکنه اینـور بشیـن . هوم ؟ - نَ خوبه .. نمیخواستم دیـرش بشه و گفتـم برو به کآرت بـرس .. تعارفـ میکرد کِ بعد از کارم بیآم و فلان .. گفتـم نَ .. تنهآ شُدم ، قدم زدم .. موقـع برگشـت کاملا اتفـاقی " ع " رو دیـدم . تعجب زده بود :)) همراهَـم تا ایستگآه اومـَد .. خوب شُد زودتـر پیـداش نشـُد :)
حسام باز به دُروغ گفت عصر بریم بیـرون دیـروز . قرار بود ظهـر خبـر بده اما باز هَم الکی بود و مثلِ قدیم قلبم تاپ تاپ نمیزد ، چون دروغ میگه کِ میآم ..
این چَنـد روز یِ خبر بَد هَم داشتیـم در موردِ خونه .. زدم بیـرون ، گریه کردم . آخراش " ع " خودشُ رسونـد .. اما خُب حرفِ خاصی نمیزدیم و من گریه میکردم !! .. فعلا اوضآع آروم شُده و امیـدوارم به خیـر بگذرهـ .. :)
المپیـک 3 تآ مـدال .. 2 تا طلا ، 1 برنـز . شکست ِ حمیـدِ سوریآن ! ضعیفــ بودنش :| نهآیت 2-3 تا مدالِ دیگه بگیـریم ..
امروز صُبـح " کلیک " . دستِ چپم خوب نشُد . لاکِ ساده تَرجیح میدم. میدونم تَر و تمیز نیست . حوصله نداشتـم ..
امروز عصر هَم شآیـد بریـم بیـرون ..
- ۹۵/۰۵/۲۵
http://jorda.ir