:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

722 - روزایِ نحس

سه شنبه, ۷ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۲۴ ب.ظ

بعد از اون اتفاق که واسَم خیلی سخت و بَد بود .. شبش گوشیم خراب شُد ، یعنی بدبختی پشتِ بدبختی بود واسَم . قوزِ بالا قوز !! دلم میخواست زمین دهن باز کنِه برم توش .. همون شب دوباره بهش پیام دادم :| گفتم گوشیم خراب شُد .. از همه چیز عصبی بودم . بابا میگفت بس کِ 24 ساعت گوشی دستشه . نمیدونم از چی ناراحت بود سرِ من خالی کرد . پُر از خشم و نفرت شُده بودم . همیشه ازش متنفر بودم الان خشمگین هَم بودم .. ه . ا . ن ی . سرِ پستِ اینستا اومَد pm داد کِ این چِ پستی ِ ( تنفر از بابام ) ، زشته ، واقعا کِ ، ازت ناامید شدم .. گفتم بابام چی گفته و .. بعدش گفت من بخرم برات ؟ دلم میخواست میشُد بگم آره .. دوباره واسم یِ عکس فرستاد تا کراپ کنم ، مثِ همیشه.. انجام دادم .. شب بود کِ وُیس داد گوشی منم خراب شُد ، هِه هِه ، سوکتش شکست ، سوکتش کِ شارژ میشه ، گوشی الان خاموش میشه ، اگه چند روز نبودم نگران نشو .. اولش گفتم عجب تفاهمی .. اما فرداش همش فکر میکردم منُ پیچونده .. اما خُب دلیلی نداشت !

این گذشت ، روز بعدش .. از صُبح تلفن قطع شُد ! نت هَم قطع شُد . دیگه واقعا داشتم دیوونه میشُدم از این اتفاقاتِ نحس .. غذا نمیخوردم . میل نداشتم . بعد از ظهر رفتم قسمتِ ورزش و تاب و .. نشستم .. برگریزانِ واقعی بود . برگ مثِ بارون میریخت .. باد می اومَد یکم .. نشستم گریه کردم و گریه کردم .. رفتم رو تاب نشستم ، باز گریه و گریه .. یِ آقایی رَد شُد ، شنیدم کِ گفت مالِ همه قطعِ . یِ نیم ساعت دیگه وصل میشه .. داشت سَرد میشُد ، رفتم خونه . اتاق ـَم به هَم ریخته شُده بود .. 1-2 ساعت گذشت نت وصل شُد ..

بابا آدرس داد بریم گوشی رو ببریم تعمیر .. رفتیم ، پایین شهر ، خ داریوش کِ پُر از مغازه تعمیر و موبایل ِ .. منطقه یِ افتضاحیِ .. گفت از هاردِ ، منم ندارم یا نمیتونم . بعیدِ تو شیراز کسی بتونه .. اما خُب ما قبلا اینطور شُده بود ، یِ مغازه ای واسمون اُکی کرده بود . 200 تومَن میشُد ، ازش پرسیدیم گفت نمیصرفهـ .. قیمتِ دستِ دوم گوشی  350 ایناس .. شب به بابا گفتیم ، گفت باید فکر کنم ، مطمئن نیستم ، اما ببین چِ گوشی ای دوس داری اگه خواستم بخرم .. اگه !! من گفته بودم هرچی بابا بگه .. یـا تعمیر یا یِ گوشی دیگه ..

یِ گوشی سامسونگ مغازه دیده بودیم ، j5 ، وقتی فهمیدم چراغ اعلان نداره کلا بیخیالش شُدم . کلا از سامسونگِ گرونِ پُرادعآ بدم میآد .. 3 تا گوشی بررسی کردم خوبَن .. huawei 9p lite و بعدش Xiaomi note 4 کِ خوشگله و به روز اما هندزفری نداره انگار .. و Honor 5x کِ خوشم نمیاد دکمه هاش تو صفحه ـست .. اما دلت ُ صابون نزن :)

دلم خیلی تنگ شده براش ، یدون اون تلگرام حال نمیده ، یِ بارم اون اینُ به مَن گفته بود ! :( اینستآ هَم نیس ، آنلاین هَم نشُدهـ .. واقعا جاش خالیه .. دلم میخواد یهو ببینم میزنه آنلاین ، pm بده بگه سلام .. :( این خیلی بی انصافی ِ .. گرفتارش شُدم .. دوباره واسم پیش اومَد :( یِ گوشی درست و حسابی واسه خودت بخر خُب .. بی خبری خیلی بده :( دلتنگی بدترین حسِ دنیاست . ازش متنفرم :(

نتونستم برم بیرون ، بدونِ گوشی راحت نیستم ، پُرم از حسایِ بد ، انگار خوشی هآم پریدن .. همَش .. فوتبال هَم نداره کریسمس ِ .. قبلا کریسمس شادی میکردم .. انگار بینِ دو تا دیوارم کِ داره بهم فشار میارهـ .. له دارم میشم ..

زمستون همیشه نحس ِ ..

  • Setare

نظرات  (۱)

  • منِ مجازی
  • گوشیت چیه مگه ؟ خب چرا هی هاردش میسوزه ؟ :(
    من یه بار htc داشتم که از دستم افتاد رو موکت هاردش سوخت دیگه پیدا نشد هاردش، از اون موقع 3 بار گوشی عوض کردم فقط .
    اصن بی گوشی بودن خیلی سخته ، خیلی .
    امیدوارم زودتر گوشی جدید بگیری :)
    پاسخ:
    هووای G6 .. نمیدونم!!
    اوهوم . مرسی ..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">