:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

727

دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۳۵ ق.ظ

یک دو روز هوا ابری ، بارونی بود . 2 - 3 روزه سرما خوردم . زیاد شدید نیست فقط گلوم اذیت میکنه ، سوزن سوزن میشه گاهی شدید ..

اون روز دوستم اومَد رفتیم ارم . کنار برکه ، حرف و تعریف ، یکم سَرد بود . یِ دیدار کاملن معمولی . من ساکت و اون حرف میزد . سبیلش :) بعدم کار داشت قبلِ ظهر برگشتیم . چیزِ خاصی نبود .

جمعه هوا ابری بود . ظهر با خواهرم  رفتیم بیرون ، جایی مسابقه داشت . مدرسه . یادِ خاطرات ـَم افتادم . دورانِ ابتدایی .. " کلیک " . بعد هوا سَردتر شُده بود . میخواستیم بریم پیتزا صوفی اما بسته بود . خیابونآ خلوت ، نم نم بارون ، فقط ما بودیم و میوه نصف کردیم خوردیم :)) لابد میگفتن این دوتا خل شُدن :)) رفتیم پیتزا سفیـر ، قارچ و گوشت ، تا حاضـِر بشه واسه مَن ذرت گرفت ، داغ ، خوشمزه . با هَم خوردیـم . فوتبال پخش میشُد .. 

روزِ خوبی بود . حدود 6 ساعتی بیرون بودیـم . بارون میزَد ..

فرداش هَم بارونی بود . رفتم داروخونه قرصِ سرماخوردگی بگیرم . از اونور pm دادم " م " . گفت بیآ . رفتم نشستم . اون روز خوب شُده باهام . میخواست دستمُ بگیره گفت سرماخوردی بعد دیدم طاقت نیاورد :)) دستمُ گرفت گفت دلم تنگ شُده بود برات :) چایی و کیک و بیسکوییت و .. صحبت هامون ، دوباره از چشام تعریف میکرد .. معلوم بود چشامُ دوس داره :) خوابیده بود رو پاهام ، دستمُ دندون گرفت جاش مونده بود :| 1-2 تا مشتری می اومَد .. یکم مسخره بازی .. خیلی دوسِت دارم و .. سرمُ گذاشت رو شونش ، آروم نشسته بودیم و بارون میزد :) چِ روزِ عاشقانه ای بود .. اما امروز عصر ازم خدافظی کرد :) بلاک کرد . بعد یکم گذشت اومَد توضیح  داد .. دلیل هایِ چرت و چرت . مثلا دوستِ اجتماعی . این مدلی نمیتونه ، یا اینکه داشت بهم حس پیدا میکرد و یِ طرفه بود .. خدافظی کرد :) و مَن تنها دلخوشیِ این روزامُ هَم از دست دادم . چیزی کِ یکم حالمُ بهتر میکرد ..

اون روز صُبح ، تنهایی 6 Km قدم زدم . پارک خلدبرین ، اون خانم درست و حسابی کِ 500 تومَن خواست ، دادم ، قیافه افسرده و داغون :)

من و ه . ا. ن. ی شُدیم مثِ زمان dial-up . کِ می اومدیم نت شماره میدادیـم . اس بازی میکردیم !! این روزا فقط اِس میدیم به هَم . الان 1 ماه و 7 روزه کِ نیستی .. فکر نمیکردم اینقدر زیاد بتونی نباشی ! از همون روزایِ اول هِی گفتی میام ، زودی میام . زودی میام هآت شُد 1 ماه :) چقدر از دلتنگیت گریه کردم و بی قراری کردم و با خودم حرفـ زدم . چقدر ازت به این و اون گفتم ." اونم اینجوری بود ، اونم این استیکرو میداد " دیشب گفتی به دوستم گفتم گوشی بیاره . دیشب چقدر منتظرت بودم . چقدر پروفایلت ُ چک کردم اما خبری نشُد ازت و دوباره بیهوده بود .. اون اِس ها کِ گفتم بلا سرِ خودم میارم و میدونم چقدر بدت میاد از این حرفا .. عُذرخواهیم . وقتی گفتی از تنها کسی تو دنیا ناراحت نمیشی منم ، میخواستم بگم چون واست مُهم نیستم ، اما نگفتم :) فهمیدم آدمِ خیلی بدقولی هستی ! کاش یِ ذره درک داشتی و میفهمیدی . یِ ذره احساس . یِ ذره دلتنگی .. !  واسه کسی کِ صادقآنـ ه بهت حِس داره ! کاش این روزا ، این انتظارا ، تهش خوب باشه ، خُدا ..

+ روانپزشک رفتم ، گفت باید 1 ساعت ، 1ساعت و نیم وایستی . یِ وقت دیگه گرفتم برگشتم :| میگفت 50 تومَن ! 7 تومن تشکیل پرونده . جایِ شکایت نداره واقعا ؟ ملت ُ خر فرض میکنن . ملت هَم نشون میدن خرَن :))

+ گلوم درد میکنه . خوب شم برم بیرون ..

  • Setare

عکس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">