733
صُبح زود بیدار شُدم اما خواب ـَم می اومَد . دلم میخواست برم بیرون اما خیلی سَخت بود :| با خودم کلنجار میرفتم ، میگفت پاشو برو بیرون . بعد میگفتم کجآ ؟ با کی ؟ وِل کن . دوباره میگفت هرجآ ، تنهایی ، از این وضع کِ بهترهـ .. :) بلند شُدم . دیگه زمان پالتـو تمام شُد ، سوییشرت ، کیفِ کولی ، تیپِ یونی ، اینجوری حسِ خوبی دارم .لَش ، رَپ ، بَد ، اسپورت :) یکم گشتـم ، گوشی به دست میخندیدَم .. ماهی هایِ قرمز ، وسایل عیـد ، .. اون پسرهـ . ظهر برگشتـم خونه ، میخواستَم زنگ بزنم بهش .. اون یکی سیم رو گذاشتم ، دیدم اِس اومده تماس ناموفق ! باورم نمیشُد نزدیک هآی 12 بهم زنگ زده بود . ناراحت بودم کِ چرا به خطِ اصلیـم زنگ نزده . زنگ زدم ، اِس دادم جواب نداد .. حدودایِ 4 .. داشتم طبقِ مَعمول بهش فکر میکردم یهویی زنگ زد .. ! اولین بار بود :)
بگه گوشیت چرا خاموش بود . بهت بگه شکمووو ، داد بزنه بگه خُله :)) بگی سابقه نداشته زنگ بزنی . بگه حالا سابقه دارش کردم :)) اون خنده کِ روش حرف زدم و نشنیدم :( بگه مراقبِ خودت باش عَیزم :)
اون روز ، روز مهندس بهش اِس دادم : - روزت مُبارک مهندسَم :* ❤️ - مرسی عشقم قُربونـت برم دُختـر / ذوق کرد ؟ :)
اون روز رفتیم نزدیکایِ ارگ ، از اونور عینک دودی ، از اونور کارت ملی ؛ عکسم افتضاح شُده ، میخوام کارتُ قایمش کُنم :| بستنی پشتِ زندان " کلیک"
در موردِ اینکه یِ کلاسی برم به بابا گفتم ، قرار شُد شآید نقاشی ، ولی احتمالا بابام قیمت هآ رو نمیدونه (: نقاشی آبرنگ دوس دارم . اگه پولش بود عکاسی و نقاشی و موسیقی رو با هَم میرفتم (:
این چند وقت حوصله هیچی ندارم ، هیچی حالمُ خوب نمیکنهـ ، فوتبال ، فیلم ، حتی حوصله موزیک هَم ندارم زیآد ، شب هآ زود میخواب ـَم ، صُبح هآ زورم میآد پاشم ، همش هَم سردمهـ .. بهم گفت فلان روز 80% میام .. گفتم تورو خدا اذیت نکن بیا ، میگفت کاش میذاشتی عید بیام ، اما عید نیستم مَن .
اون روز کِ پیام نداده بودم ، شب پیام میده . سَلام احوالپرسی ، هِی بگه خُله ، بگه نبودی امروز ؟ پیام هایِ خوب .. بعد بگه صِدات ُ دوست دارم ، صِدات قشنگِه ، میدوستم :) حس هایِ موقتِ خوب پیدا کُنی ..
روزایی کِ با گریه میگذرن و سیگار و بی حوصلگی .. میگفت چته ، صدات چرا اینجوریه ؟ چی شُده ؟ و مَن میگفتم هیچی ، آخه مشکلم نبودنِ توءِ چقدر بگم بیا ..
- من هنوز بهترین دوستتَم ؟
- آره عشقَم معلومه مَن دوستی ندارم فقط تویی کِ میتونی تحملَم کُنی بداخلاقَم مَن کلی آخه عزیزم ;)
امشب لامپَم سوخت ، یِ بویی میداد ! همسایه اومد و لامپ تویِ حال رو گذاشتیم تو اتاقَم . / حالم زیاد خوب نیس ، بی حالم و سردمهـ .. رئال بازی داره اما میخوام بخواب ـَم ..
- ۹۵/۱۲/۰۹