734
اِمروز خیلی بَد بود ، خیلی .. یه چیزی میگم یه چیزی میخونین (: از همون اول .. سرِ صُبح خواب دیدم آنلایـن شُده ، پایِ لپ تاپ بودم ، واقعی واقعی بود . خودتی واقعَن ؟ باور کرده بودم !! حالم خوب شُده بود . کِ یهو از خواب پریدم . هنوز باورم شُده بود کِ گفتم ولی مَن کِ پایِ لپ تاپ نیستم . کُپ کردم ، گوشی رو برداشتم چک کردم ، اما واقعا همش یِ خواب بود . خیلی ریختـم بهم ، خیلی .. رفتـم بیرون کلی قدم زدم .. آهنگی کِ خیلی دوستش دارم میخونـد ، " کلیک " . تو عالمِ خودم بودم ، بغض ، اشک ، مزدا3 هایی کِ میدیدَم و نمیدونم بگم چِ حسی بهم دست میداد . شآید قیافم دیدنی بوده :) اومدم خونهـ ، چیپس درست کنم نآهار بخورم ، فیلم لالا لنـد رو ببینم ، اون بهم گفته بود ببیـن .. :) از نصف بیشتر دیدم دیگه حوصلَم نشُد .. بدترین قسمتِ امروز بعدش بـود ، اِس میدادیم ، گفتم فلان تاریـخ میای ؟ کِ گفت نَ ، عید میتونم بیام و کلی حساب کتاب داریـم . عصبانی شُدم ، جوش آوردم . یهـو زنگ زدم بهش .. گفتم چرا همش دروغ میگی بهم ، یِ سکوتی کرد .. بعد گفت کار دارم الان فعلن . گفتم به درکـ و قطع کردم .. اِس دادم هیچوقت نمیبخشمت . گفت اُکی دیگه اِس و زنگ نزن جِدی گفتـم بهت . اینُ کِ گفت داغون شُدم ، باورم نمیشُد ، بحث کردیم میگفت بچه ای ، متوجه نیستی ، کارم زیآده هِی گیر میدی و .. الانم خیلی عصبانی ـَم بی خیآل شوو . بهش گفتم هِمه دلخوشیم اومدنش بوده و بهش اعتمآد کردم و اینکه خوردم نکُن اینجـوری . تا 1 ساعـت به شدت میلرزیـدم ، یکی میدید فکر میکرد تشنـج کردم ، رو ویبره بودم ، گوشیـم تکون میخورد تو دستم . سردَم بود ، انگار میخواستم سکته کنَم . حالـم واقعَن بَد بود و ایـن حقَم نبـود .. دوستآ آرومم میکردن ، شآیـد عصبانی بـوده اونجوری گفته . دوستی ـمونُ به این راحتی خراب میکرد ؟ قول داده بود همیشه بمونـه .. میگفتن درست میشه دعواس دیگهـ .. :) حتی اگع اگع عید می اومَد ، هفته اول قطعا نیستم و هفته دومم اصَن معلوم نیس . اصَن هتل گیرت نمیآد کِ . شلوغ هَم هست ، اصَن حال نمیده :( کاش الان کِ رئال داره یادم میکردی ، کاش یهو اِس میدادی اسممُ میگفتی ، منم مثِ احمقآ میگفتم جآن :)
این مدت خوب بودیـم . اِس میزدیم ، زنگ میزدَم ، حرف میزدیم .. اونجا کِ تو فکرش بودم طبقِ معمول ، عکساشو میدیدم یهو بهم زنگ زد . میگفت شیکموو . وقتی گفتم بریم بام قبول کرد ، وقتی بهم میگفت مهربـون .. اونجا کِ تِل حرف میزدیم و یِ عاقا ازش آدرس میپرسید . میگفت پآساژ ، باید بری تا بالـا . بغل پیراشکی فروشکیـه . آقاءِ میگفت پیراشکی ؟ میگفت د ، ل یـا رر ؟ این میگفت ررر ، پیـراشکی .. اینقدر خندیدیـم :)) زده بود زیرش باز و بعد گریم گرفته بود . یِ لَحنی داشت ، نمیدونم نگران ، یا شآید متعجب میگفت چی شُده ؟ چرا گریه میکنی ، گفتم ناراحت شُدم ازت .. با تعجب گفت از مَن ؟؟ واا .. واا چیکار کردم مگِه ؟؟ گفتم - هِی میگی میام نمیای .. یِ لحنِ خوبی گرفت گفت میــآم عزیزم میام قول میـدم ، چشم ، هِی گفت گریه نکن . گریه نکن :) شبش کِ گفت بهتری ؟ گریه نکن خیلی ناراحت میشم جدَن و این چیزا . بحث هم داشتیم اما مثِ امروز نبود و خوب تموم میشُد .
یِ شب بهش گفتم دلم واسه صدات تنگ شُده بود :) گفتم کِ صدا و خنده هآشُ دوس دارم و ذوق کرده بود .گفت ولی صدایِ تو خیلی بهتره ، لهجه و صداتُ خیلی میدوستم وقتی میگی تو خوبی خیلی باحاله . روز بعدش هی میگفتیم تو خوبی ؟ و میخندیدیم :) و مَن خوشحال بودم کِ اغلن صدامُ دوس داره و مزیت محسوب میشُد . اون روز زنگ زدم بهش . با داد گفت الو :)) منو میخواست بذاره سرِکار . خیلی جدی میگفت شما ؟ مَن بَرادرشم . من باورم نمیشُد صداش خودش بود فقط یِ ذره دو دل شُده بودم . میگفت گوشیش دستِ منه ، خوبی شما ؟ و قربانِ شما :)) گفت رفته تا جایی برگرده ، گفتم اومَد بهش بگو بهم زنگ بزنهـ .. کِ گفت خودمم بفرماییـن . کلی خندیدیـم :)) گفت تو خلِ خودمی ، خلِ مهربون ، مثِ خرسِ مهربون :) خنده هاش ♥ وقتی لحنش عادی میشُد و میگفت مراقب خودت باش عَیزم :) دو شب پیش حالش بَد بود ، مسموم شُده بود و به مَن پیام داده بود حسِ خوبی بود . وقتی گفتم همین کِ باشم خوب میشی و گفت مرسی عزیزم کِ هستی مهربون :) این پیام هایی کِ حسِ خوب میده به آدم ..
حیلی التماس خُدا کردم این چند وقت .. کِ بشه اما بازم نشُد . امیدم کم شُده ، شآید شُد .. :( همه دلخوشیِ مَن اومدنش و بودنش بود ..
+ الان اِس داد کِ قصدم اذیت کردنت نیست و این صحبتا ، اگه فکر میکنی اینطوره بگو حرف نزنم جدی حال و حوصله ندارم و .. ! جواب دادم ، بعدش اِس شب بخیر . - شب بخیر . و دارم فکر میکنم کِ پس اون حرف ُ از عصبانیت زَده بود . وقتی خودش اِس داد یعنی مُهم بوده براش ؟ همین کِ جواب شب بخیر داد ؟
داره بهار میشه و حسش نیس ، حسِ هیچی نیس .
دلم زود زود تنگ میشهـ .. / این روزا به جُز اون هیچی تو مغزم نیس . پس موضوع جدید واسه نوشتن هَم نیس ..
کاش بتونی اغلن 1 روز پیام و زنگ نزنی .. اغلن نشون بده ناراحتی . بذار بهت فکر کنِه ..