:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

741

دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۵۹ ب.ظ

عصرهآ دلگیـر ، جنون آور ، تنها ، این روزهآ از تمام روزایِ زندگیم بی حوصله تر و افسُرده ترم :) قبلن قراری بود ، دور دوری چیزی پیش می اومَد . اما این روزها تمام فکرم شُده تـو .. انگار هیچی دیگه توش نیست :) حتی دیگه کار کردن هَم واسَم مُهم نیست ..

بعد از اون صحبت هآ کِ گفت میام ، بازم نیومـَد :) همش الکی بود واسه آروم کردنِ مَن . همَش بادِ هَوآ بود .. خیلی غُصه خوردم ، خیلی گریه کردم ، خیلی هِق هِق زدم و نفسم بنـد اومَد :) میخواست جمعه بشه ، نتونستم بخواب ـَم . چشمم به گوشی بود کِ بگی من دارم میآم یا تو راه ـَم . تو نمیفهمی چِ زجری به مَن دادی :) دوباره رفتم سیگآر گرفتـم .. :) شنبه اون هفته . هوا عالی ، ابری ، بارونی بود . بارونِ بهاری . خیابون بودم ، با کلی غصِه و بغض و اشک . همه چیز واسه اومدنت محیآ بود اما طُ نبودی . نیومَدی و دلم شکستـه بود . کلی حسرت خوردم . اگه اومده بودی چه روزِ محشری میشُد :)

بعدش اون ماجرایِ تلفن ثآبت از تهران ، کِ بعد اِس دادی مَن بودم .. آدرسش ُ در آوردم :) اون زنگی کِ 10 دقیقه شُد ، گفتیم خندیـدیـم . گفتی پول دارم اما خرجِ ساختمون بالاست ، نمیتونم ، گفتم بیای دیگه نمیذارم بری  - خَندیـدی همونجا بآیـد تو رو عقـدت کُنم ! بهم گفتی گُلابی و هِی به هَم اسمِ میوه پرونـدیـم و خندیـدیـم .  آخرش کِ هِی صدات زدم گفتم هیچی و خندیدیم . گفتی کرم داری به خدا :) پرسیدی چرا سرِکار نمیری و گفتم به خاطرِ تو :) میخواستم اول تو بیای و میگفتی بروو سرِکار :) اونجا کِ گفتی خوش خنده ای .. گفتی تو اینقدر خوش اخلاق و خوبی چرا اینقدر بداخلاقی ؟ بازم گفتم واسه تـو :)

دوباره رسیدیم به خونه اول ، کِ گفت باید هماهنگ کنم بیام .. گفتم 2 هفته دیگه ماه رمضونـِه اما فآیده ای نداشت حرف ـَم :) گفتی میخوایـم با بچه هآ یِ بیزینس راه بندازیـم . من با ناراحتی گفتم چرا نیومَدی و با ناراحتی خدافظی کردم . بعدش دوباره زنگ زدی گفتی : خوبی ؟ با اون لحن .. از دستِ من ناراحت نشیآ خُلِ .. این فقط یکم منُ تسکین داد .. بحثمون شُد . گفتم دوستیمون ُ خراب کردی . بعدش کِ زنگ زدم گفت فکر کردم دیگه یادِ مآ نمیکنی :)

بعد از اون اِس دادم تو باعث شُدی بدتر شم . زنگ زدیم حرفـ زدیم ، بالاخره به بحث کشونـدمِت ، گفتم دعوا نداریم ، گفتی تو بهترین دوستمی همیشِه هَم گفتم .. میگفت به خدا هر بار کار پیش می اومَد ، یکی باید جام وایمیستآد ، نایستآد .. مشکل پیش می اومَد وگرنه مرض کِ ندارم . ماشین کِ هست ... .. واسه گوشی گفت پول اوکی بشه تو این کاسبی میخرَم ، تا اوایل خُرداد :) گفتم مَن میخوام مشکلو حل کنیم . کِ دوستیمون خراب نشِه . گفتی مشکل چیه ؟ اومدن و گوشی ؟  گوشی حلِ .. اومدن هَم میام قول میدم ، اماا کی اصلا معلوم نیس .. گفتی دیگه بحث ـِشو پیش نکش کِ دوستیمون خراب میشهـ .. بغض داشتم .. 8 ماه گذشته بود :)

پنج شنبه یِ گذشته رفتیم تفریـح ..

تفریحِ خوبی بود . شآید چون کَم بودیم ، خودمونی .. تاب بازی ، آب ، عکس ، توت ، جوجه هآم .. من حَتی تو تفریح هَم به یادت بودم ، اِس دادم .

تو دیگه اون ذوق و شوقِ دوستی و آشنایی رو نداری ، دیگه مثِ سابق نیستی . هرچی میگم الکی میگی منم همینطور ، بغل الکی :) یا بی حوصله ای ، شوخی هایی میکنی کِ ناراحت میشم :) اما قبلن نَ . ازم تعریف میکردی . این روزا اعتماد به نفسمُ پایین میاری :) دیگه دلتنگ نمیشی ، صدام مُهم نیس ، تا 1 روز هیچی نمیگم میگی سرت خلوت میشه یادِ ما میکنی . زنگ نمیزنی ، اِس ها همش مَن شروع میکنم .. تا حرف میزنم میگی غُر :) و مَن هر روز روحم بیشتر میمیرهـ ، سلول هآم از غصه میمیرن .. تو خیابون هَمه رو ، تو تجسم میکنم !! رویا میسازم هنوز ، با آهنگ هام ، با خیابون ها ، مزدا3 هآ ، تو نمیدونی .. مَن تمام pm هآیِ قبل ُ .. تمام voice هآت ُ .. تمام Call ها رو .. حتی با لحن ِ بیان ـِت .. از حفظم .. :)

دیشب شده بود 6 تآ اِس از مَن . هیچی جواب از تو . حالا شب هیچی ، صُبح چرا هیچی نگفتی .. انصاف نیس کِ مَن حتی به ت.خمت هَم نیستم :) زنگ زدم ، دوستام گفتن بزن ، حالت خوب بود ، فکر کردم طوریت شُده :)

+

دو تا از جوجه ها موندن ، نارنجی هآ ، بزرگ شُدن ، بال در آوردن ، میپرن ، شیطون شُدن ، کارتن بزرگتر گذاشتیم . هندونه و توت ِ شیرین میخورن .

دیگه با شماهایی کِ اینجا فالو کردم کاری ندارم . خوش باشین . حتی زَحمت ندادین تبریک تولد بگید .

گوشیم آپدیت کردم اندروید 7 ، emui 5 . باحال شُده ، تغییـر به موقعی بود ..

نت شبانه ندارم ، خیلی رو مُخِ . فیلم دلم میخواد ، باید حدود 1 ماه صبر کنم سرویس تموم بشه :)

دوستم عکس گذاشته رفتن گردش ، حتی یِ تعارفـ به من نزدن کِ میای ؟ :) دلم خیلی گرفتـ . از تنهایی هآم .. به تو اِس دادم ، تو هَم یکی در میون جواب دادی و دیدم خدا منو اضافی خلق کرده :)

  • Setare

نظرات  (۱)

  • آقای سر به هوا ...
  • نمیدونم چرا رابطه ها هر کاریش میکنی یه جاش لنگ میزنه :(
    به به هندونه رو :دی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">