:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

گفت برو :)

پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۴۴ ب.ظ

دیگه واضِـح تـر از این باید میگفت؟ میخواد بـری ، دیـدی خوابم تَعبیـر شد ؟ خَندیـده بـودی و گفتی هیچـوقـت اینجور نمیگم بهـِت ؟! اما گفتـی و دلَم خُرد شد شِکست . اینبار فرق داشت ! ضربـه آخَـرو زدی بالاخـره . شایـَد دیگه دُرست نشه :) میدونی ؟ من دلَـم زود زود تنگ میشه برات ولی خُب خواستـی برم :) این دوستیـو نمیخوای . مراقـب اون لیـوان رئال باش ، یادگاری از منـه ، مراقـب خودت باش ، دلـت تنگ شد خبـر بده :) کاش میدونستی خوش اخلاق بـودن جذاب تـرت میکنه ، مهربونـی بیشتـر بهت میاد :) انتظار داری با چه دلخوشی اومدی شیـراز ازت استقبـال کنم ، با قلبی که شکونـدی؟ عیب نداره شاید شکونـدنِ مَن خوشحالـِت میکُنه :) من عـادَت دارم به زخـم ، زخم هـایِ عمـیـق ، یادتـه میگفتـی اونا لیاقـت نـدارن و گور پـدرشون ؟ :)) اها راستـی .. من واقعا دوسِـت داشتم ، فراموشـم نکن . ادعـات بود مٙـردی و فـرق داری با هٙمـه اما مَـرد که اشک بهتریـن رفیقشو در نمیـاره چه برسِه قلبشو بشکنـه . اونم قلبـی که دوستـش داشتـه :) یادت باشه تو خَرابـش کردی نـه مَـن ، با خودخواهـی هـات ، گفتـه بودم اگه بـاز ببازم دیگه زنـدگی نمیخوام؟ ... زمیـن گـردِ :) ..

وُیس : دست از سرِ مَن بردار دیگـه .. اِ . 100 دفعـه بآیـد بگم ، ولـم کُن بابا جون ولَم کُـن. اصَن نَ میخوام چَت کنم نَ حرف بزنم ، همینی کِ هس . گیـر نده اینقـدر به مَـن .. میگم حال و حوصلـه نـدارم ، خودمـونـو گیـر انداختیـمـآ !!  برو دنبـالِ یکی دیگـه بگـرد .. [ ایـن وُیس خُردم کـرد ]

pm - وِل کُن نمیخوام چـت کنـم . میفهمـی ؟ دس از سرم بـردار دیگـه

- بـآشـِه .. میـرم خدافـظ ..

- به سَلامـت

+ پآکم کـرد .. :)

  • Setare

نظرات  (۲)

:( 
پاسخ:
:(
  • یــاسـᓄـךּ ●‿●
  • :(
    پاسخ:
    :(

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">