758 - دوستایِ دانشگاه
اِمروز بعد از مُدت هآ شُد کِ با دوستایِ دانشگآه بریـم مدرک بگیریـم . منم خوشحال . با اینکه شبش خوابِ بد دیـده بودم . 7 بیـدار شدم . زودتـر از 9 رسیدم ستـآد . اون ها دیرتـر رسیـدن . رفتیـم دانشگاه کارشناسی . کارت ملی دادیـم ، موقت گرفتیـم . رفتیـم دانشگاه کآردانی . بعد از 4 سال مدرک کاردانی گرفتیم . تبریک و مبارک ِ و .. !! بعد از 1 سال همُ دیدیـم :| دوتاشونو بعدِ 4 سال :| 7 نفـر بودیـم . دوستایی کِ یهو دوتایی میرفتـن و داد هایِ ما کِ مهندس ، دکتـر ؟؟ سوووت . خانم کتـر .. ( البته کنایـه به مدرک ـمون بود ) انگار نَ انگار . خنـده هآمـون . میخواست تاکسی بگیـره ، گفتیـم باید وَن بگیـری :)) آب هَویـج بستنی ، کُلی حرف ، خنـده . مَسخره بـآزی . راست میگن شیـرازی هآ خوش گذرونـن . نرفتیـم دنبـالِ مدرک کارشناسی دیگه :)) کلی راه رفتیـم . دوستـمون کیف ـشُ عوض کنـِه . بعد رفتیـم فلکـه یِ گـآز ، هَمبرگـر . بعد رفتیـم پآرک نشستیـم . کلی غیبـت و خبـر از بچه هایِ کلاس . کلی تعریف میکـردن . تعریف از تاکسی مرسی :| حرفایی کِ میزدن منُ خیلی ترسونـد . مَن از بد دهَـن بودن بدَم میآد اما فکر میکنن مَن پاستوریـزه ـَم :) به خصوص اونی کِ بدم میآد ازش . کم ـِش ُ میشه تحمـل کرد ، یکم خندیـد ، زیادش دیگـه شخصیتـش میره زیـرِ سوال . عصری میخواستن برن سفره خونـه ، من اومدم خونـه . جایِ مَن اینجور جآها نیس عزیـزم :| خداحافظی واسَم دلگیـر بود یکم . باید باز بریـم واسِه کارشناسی . منم باز بـرم واسِه دیپلم ـَم کِ بهم نـداد . مَن از بیـنِ همه یِ مَدرک ـآم دیپلم ـَم رو دوس دارم :| خلاصه از صُبح تآ عصـر بیـرون . دوس دارم اینجـوری ..
دو سه روز پیش سرم داد زد پشتِ تلفن . 5 دقیقه داد میزد فقط :) شآید واسِه گریه یِ اولش . اونم نمیدونستـم زنگ میزنه یهوو شُد :)
به کآت کردن فکر میکنـم !! اما تآ آخِر مهـر معلوم میشِه .
سوتی داد . سوتیِ خیلی بَدی داد . وُیس اشتباهی . کِ واسِه یِ دختر دیگه بود کِ به نظر میرسید sx داشتن کِ دختره ازدواج خواسته :)
شبش گفت مِرسی کِ هستی رفیق :|
- ۹۶/۰۷/۱۸
این خودش میتونه یه دلیل بدون برگشت برای تموم کردن یه رابطه باشه :)