767
24 آذر . چند روز مونده بود به تولـدش کِ بلاکِش کردم . زیآد حالم بَد نبود شآید چون میدونستـم تولـدش آنبلاک میکنـم . یکم عصبی شُده بود بابـت بلاک اما نَ بلاک ـَم کرد نَ آنفآلـو . خودش بهم گفته بود بـرو و حرفایِ تکراری .. :) گفته بود بسِ این دوستی .. منم گفتم خسته شُدم شُل کُن سفت کُن . اسباب بازی کِ نیستـم .. چند روز قبلش بهم گفته بود : مَن نمیـذارم بـری .. ! چت هایِ قبل رو میخوندَم . علاقه و مهربونی ـشُ میدیـدَم و گریه میکردم و میگفتـم دیگه هیچی درست نمیشِه . راست هَم میگفتـم ..
29-28 آذر . شبِ قبلِ تولدش خودش زودتر پست گذاشت . فکر کنم نزدیکآ 00:00 اینا بود . منم آنبلاک کردم و سلام احوالپرسی . برخوردش معمولی بود . عکسی کِ واسش درست کرده بودم رو فرستـادم .. گفت دوستش داره و اولیـن کادوشِه .. اولیـن کامنـت از مَـن بود و بعدش اون دختره کِ با عشقم گفتن به هَم لاو زدن :) بهش گفتم درست حدس زدم پس . گفت اون دوستِ قدیمی ِ و قبلا هَم جی اف ـَم بوده .. الان دوستِ مثِ تو . اون مِثِ تو خودش مثِ زهر بود واسم .. - مَن فکر کردم تنهآ رفیقت ـَم . کاش منم قدِ اون دوس داشتی . خوش باشیـن :) - تو رو هَم دوس دارم . ولی اون منـو نمیذاره بلاک . ( تو رو هَم ؟؟ ) گفتـم 1000 بار بهم گفتـی بـرو . حرفی کِ فکرش نمیکردم اولا . - دیگه نمیگم . مَن عصبی میشم همیـن ـَم همه میدونـن ولی تـو دلم چیزی نیسـت ! آخرش گفت خوابیـدی ؟ بغل کُن بخوابیـم . آشتی .. گفتـم خوب میشی باهام گفت آره !! - یِ چیزی نمیخوای بگی ؟ - مَعذرت میخوام - اینم خوبـه دوس داشتـم دلـت تنگ میشُد ولی .. - میخواستـم پریشب بهت پی اِم بـدم ولی بلاک بودم
شب یلـدا . عروسی بودیـم .. زیآد جالـب نبود. طرفِ عروس بودیـم .. عکس هَم دادم بهش .. معمولی بود . اما شب ِ یلدا رو تبریک نگفت و آخرِ شب هَم بحث الکی و اگه ناراحتی پیام نده . شبِ یلدا هَم زَهر شُد ..
دیروز خیلی حالم بَد بود . خیلی . هَم بحث هَم معمولی .. پریشب هَم بد نبود . آروم بودیم . مهربونِ مَن و چشات بهتر از مَن ِ و .. دیروزم کِ زنگ زدم گفت جونم ؟ عکس کریسمس می خواست . نشُد بدم ! آروم بودیم یهو قاطی کرد . آخرش گفت همینی کِ هست . منم باز بلاک کردم .. ساعت 3 شب پریدم از خواب دیدم گفته واسه همیشه خدافظ نَ زنگ نَ پیام . هیچوقت . خواب ـَم نبـرد تا5 . همش می لرزیدم و خواب هایِ هولنآک .. هَم بلاک کرده بود هَم آنفالـو ! عکس گذاشته بود از بچگیاشون .عاشقش شُدم . کامنت دادم وای عزیزم چِ اَگوری بودی . اونم کامنت جواب داد 😍 ..
صُبحی عکس گذاشته بود کِ سرم زده ! مَن خیلی تعجب کردم ! اهلِ این استوری ـآ نبود . اگه مَن بودم میگفت واسه ترحمِ :/ اینستآ پیام دادم چی شُده . گفت مریض . آنفولانزا ! - 1 روز نبودمآ ! چرا مراقب نبـودی ! - نفریـن هآیِ تو ـه .. 😂😂😂 . شب هَم گفت برم بخواب ـَم .. کِ الان از اون موقع همش آنلایـنِ . حتی وقتی کاری به هَم نداریـم بازم دروغ میگـِه ... خیلی درد داره کِ جاتـو بگیـرن .. خیلی . کِ دیگه با تـو نیست روز و شب ـا .. دیگه نمی خوادت .. دوس دارم اون دختره رو بکُشـم .. :) بهش گفتم آنفآلو کردی مَـن ُ ؟ بدونِ جواب فآلو کرد ...
چند روز پیش میگفت دُخترِ دوستِ مامانش سرطان داره و .. واسِه همین داغون و بی حوصلـِه ـَست . میگفت تایم نداره و جوابش کردن .. همه یِ اینآ دُرست . ولی مَن کِ باعث و بانیِ سَرطان دوستت نبودم !!
خطِ رایتل ـَم فعال شُد . اولین بار تنهایی رفتـم پیشخـوان :) کار هَم بد نیس معمولی .. خسته کننده ـست .. مُنتظرم تموم بشـِه !!
ما کِ به زور مُسلمونیـم .. کریسمَس خیلی مُبارک .. " کلیک " .