:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

774

يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۳ ب.ظ

خیلی وقته اینجا چیزی ننوشتم . خیلی چیزارو . دیگه حوصله یِ طولانی نویسی هَم ندارم.

رابطه اَم که خراب شُد. روزارو با قرص میگذرونم و شبا مثِ جهنم واسم میگذره . به دوستش تو اینستا پیام دادم و اونم اومَد فحش های ناموسی و زشت بهم داد . فرداش یه سوال ازش داشتم . عذرخواهی کرد! هر شب با گریه میخوابم . هر شب دلم میخواد گذشته رو مُرور کنم. فولدرش رو گاهی باز میکنم. ایمیل دادم بهش و باز بهونه آورده . خواستم که اغلن اینستا رو درست کنه که میگه میخوام یه مدت تنها باشم و تنهام بذار.

یادم نیس چه اتفاقاتی رو باید بنویسم . اما یادمه تولدم رو که اردیبهشت بود تبریک گفت هرجوری بود. سرد حتی . واسش یه کادویِ کوچولو گرفتم. نقاشی هایی که واسش کشیدم و پیکسل. نگه داشتم تا چند ماهِ دیگه، روز تولدش :)

جام جهانی هَم شروع شُد و خیلی جامِ مسخره ای بود و آبکی . فقط انگلیس تیمِ محبوب ـَم مونده هنوز . مراحل 1/4 نهایی هَم تمام شُد . تصمیم گرفتم بعد از جامِ جهانی برم کلاس نقاشی . آبرنگ میخواستم اما باید مقدماتی و گواش رو بگذرونم و بعد آبرنگ. اما همیشه از مقدمه چینی بدم میاد. حدودا 6 ماه میشه . اگه پولش جور بشه :)

چهارشنبه دکترِ پوست دارم . کاش همین روزا پیش روانپزشک ـَم هم میرفتم تا داروهامو عوض کنه. یه دارو بده دلتنگی هام تموم بشه. یه دارو بده دل بکنم و رها شم . یه دارو واسه درمان ِ این حالِ آشفته .. حتی دلم واسه خودم هَم تنگ شُده. شُدم یه کسی که غریبه ـست . یه جورِ دیگه ام ..

مامانم اینجا بود یک هفته ای و بیشتر. قبلن نگران بودم که نتونم بهش زنگ بزنم اما الان دیگه نیست . شمارم هم بلاکه :)

  • Setare

عکس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">