:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

782 - درد و دل

جمعه, ۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۵۷ ب.ظ

دیشب آهنگِ enya-only_time گوش میکردم و تمامِ صورتم خیسِ اشک بود. آهنگِ مالِ فیلمی بود که اون بهم معرفی کرده بود. فیلمِ sweet november . تو حالِ خودم نبودم. حس میکردم الانه که بالا بیارم . پیام داد بهم شب طبقِ قولش مثلا . اما من گریه میکردم! نقاشیمو (کلیسا) نشونش دادم و با تعجب گفت تو کشیدی ؟ گفت خیلی خفنه . گفت تو یه روز خیلی خفن میشی اینو قول میدم بهت ! چند تا دونه پیام داد و شب بخیر. حالتام شبیه تو فیلمایِ ایرانی بود که یکی رو از دست میدن و های های گریه میکنن .. هر شب تقریبا اوضاع همینه . تو دلم داد میزنم تو رو خدا خاطراتت رو هَم ببر . بهم گفته بود شنبه بهت زنگ میزنم . میدونم یادش میره . باید عادت کنم که این دوستی از بین رفته .. دیگه نایِ جنگیدن ندارم که از دستت ندَم . دیگه نمیجنگم .اون روزایِ خوب فقط خاطره شد و اون رویاها هم فقط رویا بود. قصه بود. میگه داره میره ، 3 ماهِ دیگه میره اونور شاید !

یه روزی شاید واقعا فهمیدی حسم رو بهت . الانم میفهمی اما نمیخوایش .. من اگه تهران بودم حتما قاتل میشُدم، چون دوست دخترت رو میکشتَم !

زنده ام فقط و کلاسِ نقاشی میرم و هنوز سایه روشن و .. . روزامو با چایی میگذرونم . دلم میخواد یه فلاسک چایی دمِ دستم باشه .. یه زمانی سیگار رو امتحان کردم نفهمیدم تاثیرش چی بود. شاید دلم میخواست سرطان بگیرم و بمیرم . اما خُب الان سیگار گرون شُده نمیصرفه ! از کجا معلوم شاید غمِ نبودنت یه شب جونمو گرفت و راحت خوابیدم .. یا کاش الان میشُد چند سالِ بعد .. که تو واسم کمرنگ میشی ولی یادم نمیره عاشق شُدنم رو ، خواستگاریم رو و چیزایِ دیگه .. شاید مثِ تو قصه ها یه روز پیدات کردم و بغلت کردم و رفتم ... اون روز شاید حتی یادت نیاد منو .. فکر کنی یه دختری خُل شُده .. یا شاید مثِ تو قصه ها شبِ عروسی اون گردنبند رو بندازم گردنم .. به قولِ بهترین دوستم .. در کل که نگاه کُنی اون هیچکاری واست نکرده .. در عمل، هیچ .. میگفت اگه ازدواج کُنی طرف اینقدر همه کار واست میکنه که میگی این هیچی نبوده . راست میگفت . نه سرِ قول موندنش موند و نه شیراز اومَد. باهام نامهربون شُد. فحش هایی داد که محال بود فکرشو کنم. شاید فکر میکنم چون خودم صاف و صادقم، بقیه هم اینطوری ـَن .. اما نیستن . فهمیدم همه مثلِ همن . دیگه اعتمادی واسَم نمونده .. هر چی حس داشتم واسه اون خرج کردم .. بگذریم که این درد و دل درازا دارد ..

این هفته برم پیشِ دکترم .. بگم حالم بدتره شاید دوزِ قرص هامُ بیشتر کرد. فقط میدونم خوابِ زیاد خوبه واسَم. فقط یکم جا میمونم از کارام. بعدشم نوبت دکتر پوست دارم ..

  برم چایی بخورم !

  • Setare

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">