:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

786- گواش

سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۱۰ ب.ظ

اِمروز اولین روزِ دوره یِ گواش بود. ساخت تنالیته خاکستری با گواش ! واقعا هم سخت ِ . کار با رنگ سخته ولی بالاخره که چی باید شروع میکردم. یکم استرس داشتم واسه شروع ! گفت سایه روشن هم همچنان تمرین کنم.

هوا داره یواش یواش بهتر میشه و تصمیم دارم بعدش مسیری رو بعد از آموزشگاه پیاده بیام. خیلی وقتِ پیاده روی نمیکنم. اِمروز عصر یهو دلم ریخت،یهو دلَم تنگ شُد واسه مَدرسه و روزایِ قبلش .. همیشه سرِ اینکه مانتوم تنگ نباشه دَعوا بود!

دیروز زنگ زد وسطش گفت چطوری خُله ؟ و من یادِ خاطراتِ گذشته افتادم. یادِ روزایِ خوبمون :) صداش مثِ قبلنا شاد و شنگولم نمیکنه، انرژی ام دو برابر نمیشه و  صداش ضبط نشه زیاد عصبی نمیشم مثِ قدیما .. اون شب سراغِ آهنگِ آخرِ ماکان بند رو ازم گرفت. گفت بچه توشه . بهش دادم، میگفت تو ماشینِ دوستش شنیده و بد نیست. / هنوز چیزی پُست نکرده واسم ..

فیلمِ about time رو دیدم و خواهرِ پسرِ منو یادِ خودم مینداخت.

دیشب بهش گفتم من خسته ام از این وضع؛ بین من و اون یکی رو انتخاب کُن . گفت چرت نگو بابا ، بسه .. ! |:

  • Setare

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">