789
اِمروز صُبح کلاس داشتم. انواع خاکستری ها رو رنگ کردم و تموم شُد. گفت اون رنگی هایِ تویِ جزوه رو بکشم. رنگ شناسی . رنگ ها تویِ زمینه هایِ خاکستری .. فکر کنم صُبح ها خلوت بشه با شروع مهر. خوش به حالشون .. از ویترای هم خوشم اومَده .. امیدوارم بتونم نقاشِ خوبی بشم .. اگه پول داشتم دوربین بخرم، حتما حتما کلاس عکاسی هم میرفتم. یه دوربین خانوادگی داریم از این کوچیک ـآ، حرفه ای نیست .. :(
#موبایل_گرافی
دیشب گفت داداشِش واسه هَمیشه رفته آلمـان، واسه همین حال و حوصله نداره. میگفت از خونه بیرون نرفته. گفتم نامزدش چی پس ؟ گفت 3-4 ماهه کات کردن. اینو بررسی کردم تو اینستا انگار راست میگفت. بحثمون شُد دیشب، بهش گفتم برو .. گفت شنبه وسایلام رو میفرسته .. بهش گفتم آرزو دارم جی آفـت بمیره و جوش آورد ..
باید برم پیشِ دکترم و بگم قرص هایی بنویس که اشتها آور نباشن، حسِ بدیِ چاق شُدن ! حالا منظورم چاقِ شدید نیس اما خُب لاغر بودن رو ترجیح میدم .
تنهایی ِ این روزا کلافم میکنه، دلتنگِ روزایِ خوبمون میشم، و هِی آه میکشم .. شب ها خنک شُده، روزا هنوز خیلی گرمه ..