:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

793

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۶ ب.ظ

اِمروز بسته ای که رفته بودم پُست رسید دستش . بعدازظهر یهو دیدم گوشیم زنگ خورد. دیدم خودشه تعجب کردم . قرار بود اگه خواست برگرده زنگ بزنه. تشکر کرد واسه بسته و گفت چی هست ؟ گفتم فردا هم یه بسته جدید میرسه . آدرس گفت ایمیل کنم بره پست چیزامو بفرسته .. یه دروغ هم گفت که تلگرامو پاک کرده و با همه همینه :) وقتی بهش گفتم فردا یکی دیگش میرسه انتظارشو نداشت .. گفت گاهی زنگ میزنم این موقع خوبه ؟ گفتم آره .. شبی ایمیل زدم گفتم کد پیگیری برام بفرسته و هر وقت خواست برگرده زنگ بزنه .. اینجوری نصفه نیمه آدم اذیت میشه ..

دیدم ایمیل اومده برام. نوشته بود: - مِرسی عزیزم بابت کادوهایِ قشنگت خیلی خوبه نقاشی ها و سنجاق و نامت تو بهترین دوستمی .. (منظورش پیکسلِ ماه تولُدشه) .. مثِ قبل دیگه باهاش بحث نمیکنم که آره کوووو پس ؟ بهترین دوستتَم و بلاکم ؟ دیگه نایِ بحث کردن ندارم . اینقدر جنگیدم که دیگه دلم نمیخواد .. فردا امیدوارم از لیوانِ (ماگ) خوشت بیاد. بیشتر از قبلی . کاش نترکونیش و وحشی بازی در نیاری :| !

فردا بعضی جاها رایگانِ. اگه صُبح بیدار شدیم میریم. بدَم نمیاد مسجد وکیل رو ببینم .. اما خُب خواهرم سرما خورده .. :)

http://s6.uplod.ir/i/00935/cl6qjbxj5qzn.jpg

عصری رفتم تویِ سایت کتب درسی . همه چیز نامفهوم بود. چون اسمِ سال ها عوض شُده .. رفتم شاخه یِ فنی حرفه ای، حسابداری ! چیزی که هنرستان خونده بودم . کتاب هایِ جدید، اسم هایِ جدید .. کتابِ همراهِ هنرجو چیه دیگه ؟ کتاب ارتباط موثر !؟ چیزِ خوبی به نظر میاد. چرا کتاب مکاتبات اداری نبود؟ خیلی لازم میشُد! دلَم رفت واسه اون روزا .. هنرستانِ کوچولو ـمون . با اون مدیرِ مهربونش .. با اون ناظمِ بیشعورش :)) اما خوب بود با مَن تا حدودی .. بهترین جا واسه مَن هنرستان بود. علاقه ای به رشته هایِ نظری نداشتم .. کارآموزی یادش بخیر .. الکی الکی گذشت .. بعد از مدرسه و دانشگاه آدم احساس میکنه چقدر پیر شُده .. با این که الان تازه رفتم دنبالِ علاقه ام (نقاشی) اما .. فکر میکردم بیشتر از اینا سرزنده بشم .. نشُدم ..

از بچه هایِ کلاس کسی تو دلم ننشسته .. مُنزوی تر از قبل هَم شُدم . بچه هایِ اتاق اونوری صحبت میکنن اما مَن همیشه بیرون از اون اتاق میشینم. یه خانم سن بالا که بچه داره همونجا که هستم میشینه با 1 نفر دیگه . این دوتا یکم با منم صُحبت میکنند ..

استاد گفت : میدونین چرا به قرمز-نارنجی میگن "اسکارلت" ؟ چون تویِ فیلم بر باد رفته رنگ لباسِ اسکارلت این رنگی بود !

  • Setare

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">