:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

دیشب

جمعه, ۸ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۳ ب.ظ

دیشب پارتی بود .. مَست بود .. گفتم تو گفتی هر از گآهی .. ! یه خانم شوهرداری خواسته باش *** کنه ، زده بیرون .. من چرا با همچین بشری اشنا شدم . خدا واسه چی آخه ؟ چرا یه دوست خوب نیس اطراف من .. چرا سبز نمیشه ! دیشب ترسیدم ازش یکم . نگران شدم . نگران خودم که چرا هنوز باهاش صحبت میکنم . چرا ول کن نیستم . چرا بلاک نکردم ، فحش ندادم ؟ من اینطوری نبودم ، اینقدر بی خیآل نبودم .. 

امروز بازم حدود 10:30 بلند شدم . بی حوصله .. حمام .. نت .. ناهاری در کار نیست .. بازم کالبآس .. باید کتاب جامعه شناسی خودمانی رو بخونم ، خلاصه کنم واسه امتحان روش تحقیق .. کتابش رو ندارم .. توی لپ تاپ دارم و سخته خوندنش .. کاش یکی اینکارو واسم میکرد .  شاید برم خونه انجامش بدم .. رو مبل بشینم و میز پر از کاغذ کنم .. 

+ چرا درست نمیشی بلاگفآ :|

  • Setare

نظرات  (۱)

  • احمد کریمی
  • شاخه درخت هر چی از تنه درخت دورتر باشه، شکننده تر میشه...
    مثل ما آدم ها ...
    هر چی از خدا دورتر میشیم، بیشتر سست میشیم
    دلمون هم که میگیره و دنبال علتش هستیم، همینه
    دور شدیم از اونی که خیلی دوستمون داره، داریم یه جای دیگه دنبال دوست میگردیم...
    پاسخ:
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">