828 - 29اسفند
امروز 29 اسفند 98 بود، و فردا صُبح ساعت 7:19 دقیقه سال تحویل میشه و وارد 99 میشیم. و حتما من خوابم، مگر اتفاقی بیدار بشم و دوباره بخوابم . با اینکه معتقدم سال 99 هم خبری نیست و یا حتی زندگی طبقِ روال هِی بدتر میشه اما سعی میکنم به بهار فکر کنم، به شکوفه ها، گل ها، .. سفره هفت سین پهن کردیم، ماهی و سمنو نداریم اما خب ترجیح دادم سفره رو بندازیم. سبزه رو خواهرزادم آورد و داد به من :)) کلِ بعد از ظهر به رنگ کردنِ تخم مرغ ها گذشت و لحظه یِ خوبی بود، یعنی حالم بَد نبود.
سال 98 سالِ غم انگیزی برایِ من بود. مخصوصا از مهر به بعد. قبل از اون اتقاق هایِ خوبی هم بود، مثلا نمایشگاه نقاشی که منم شاملش بودم! و پیدا کردن یک دوستِ خوب و شبیه به خودم. بیرون رفتن هامون .. خندیدن هامون .. اینها خوب بودن. اما بعد از مهر، جا به جایی و افسردگیِ من که شدیدتر شد ..
دیشب آهنگ هایِ نوستالژی گوش میدادم. شاد بودم اما اشکم در اومَد. آهنگ هایی که شبکه یِ ماهواره ایِ Iran Music میذاشت، ما مدرسه ـمون با این آهنگ ها گذشت، دلم برایِ زهرا، رویا، لیلا، ندا تنگ شد .. :)
خب، سال 1399 هم مُبارک باشه ..
- ۹۹/۰۱/۰۱