♥
يكشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۰، ۱۲:۱۸ ب.ظ
امـــــــــــــروز یکشنبه است.... آخرین ماه سال 90
چه زود گذشت....خیلی زود گذشت.
دلم برای مدرسه خیلی تنگ شده...این روزا همش خوش می گذشت...دو سال آخر رو خوب یادمه
سفره هفت سین توی راهروی مدرسه
انداختن عکس دور هم....مهربون شدن معلماااااااااا
چه روزای خوبی بود....
الان اصلا دانشگاه خوش نمی گذره...کلی روی تمرین های حسابداری وقت گذاشتم اونم به خاطر استاد روانیه
ادیبات هم تند تند درس میده الان هم افتاده جلووو نمی دونم کی اینارو بخونم....
معارف هم همینطور....اقای سامی تند درس میده...کتابم که سخت نوشته شده..گیچ شدم
فقط زبان خوب خوبه اونم مدیون استادشیم.....
اعصابم خرده مامانم اومده نشسته کنارم میگه می خوام ببینم چه کار می کنی....
شده مثل بابام....شایدم از طرف اون اومده
با این کاراشون خیلی عصبانی میشم....خیلی زیاد
این هم درس می خونیم که یک مدرک چرت __ یعنی فوق دیپلم __ بگیریم....ایشششش
ارزش نداره اصلا......
تو کشور ما همشش شده مدرک.... با مدرک ادمو می سنجن...با مدرک طرف میتونه ازدواج کنه
با مدرک به آدم احترام می ذارن....با مدرک و ... و ...
کاش آرزوی چندین سالم رفتن از ایران حقیقت پیدا کنه ای خدااااااااااااا
حداقل اونجا شب یک پارتی پیدا میشه......
کاش...... دنیای من عوض بشه
- ۹۰/۱۲/۱۴