صُبح بآ سَردرد و حس هآیِ بَد بیدار شُدم ، آخه شبش نتونسته بودم بخواب ـَم ، آخه شبش طاقتم طاق شُده بود . بهش پیام دادم کِ اگه التماس کنم آنلاین میشی ؟ یا بازم بی فایدس ؟ . بی فایده بود ، دستم به هیچی بند نبود ، به هیچ جآ .. گفت گوشی میخرم دیگه و اگه هم بخرم کِ همش نمیتونم بیام و مَن با خودم میگفتم تو بیا اصَن 1 ساعت . کلی عکس مونـده رو دستم کِ بهت نشون بدم . استیکرهآمون .. گفتم حالم بده ، حقم نبود ، گفتم میرم به درک ، میگفـت خستم این حرفا نزن ناراحتم نکن قوی باش به خاطـِر من :) . داشتم گریه میکردم .. اون نمیفهمید حالِ منُ ، گفتم بغل ، گفتم بهش دوسِت دارم ، خوب بخوابی / خوب خوابی . بازم نذاشتم خراب بشهـ .. تمامِ دلخوشی ـم شُده تـو ، تویی کِ داری قلب ـَم هَم میشکنی .. شب بیدار شُدم . مغزم میگفت نکنهـ همش دُروغهـ .. کُلی وول خوردم ، نفهمیدم چه طوری خواب ـَم بُرد .. تمامِ روزهام به اون فکر میکنم و حتی شب ها هَم اینطوری ..
صُبح از خونه زدم بیرون ، کارتم ُ شآرژ کردم . حوصله آهنگ هم نداشتم . دوستم گفته بود صُبح تا شب مجتمع ِ ، رفتم پیشِش .کلی حرفـ زدیم . اون در مورد یارش ، مَن در موردِ اون ، هم درد بودیم یِ جآهایی .. تولد یکی از همکارا بود ، کیک و چایی خوردیم . میگفتن دوستت خیلی تعارفیه ـآ .. ظهر بود رسیدم خونهـ .. غذا نفهمیدم چی خوردم آخه میخواستم زنگ بزنم بهش .. بی حوصله جواب داد . چه خبر ؟ ناهار چی دارین ؟ کی پختهـ ؟ تو چِ خبر ؟ ما هَم هیچی و همین . برو شآرژت تموم میشه مراقب باش خدافس .. . گوشی ـمُ گذاشتم زمین ، زانوهآم ُ بغل کردم .. :) یکم گذشت پیام دادم فکر کنم دیگه مزاحمَم . گفت حوصله ندارم از این حرفآ و کارا بدم میآد پس نگو رو دوستیمون اثر میذاره ! میخواستم بگم لعنتی این کارایِ تو ِ کِ گند زده به دوستیمون ؛ کِ داری منُ خُرد میکنی . یِ گوشی خریدن چیه مگه تو این دنیآ ! .. اما گفتم قبول به خاطر دوستیمـون سُکوت میکنم .. حالم بَد بود .. دلم گیر افتآده بود ..
این روزایِ لعنتیِ لعنتی .. :) کِی تموم میشَن . کِی میبینم آنلایـن شُدی .. کِی شیـراز میبینمت . کِی همه چیز مثِ قبل میشه :( دلم میخواد همه چیز رو بالا بیارم .. حتی طاقت ندارم بهش پیام ندم ، زنگ نزنم ، کدوم دختری اینطوریهـ آخِ .. کاش این ماه بیای واقعا .. بعضی وقت ها میگم اینقدر صبر میکنم تا بیایی بالاخره اما میبینم راحت نیست ، کاش وقتی میای شیراز باشم فقط . نذار با این حسرت و رویاها به گور برم :)
عصر : مَن - برنامه ـَت چیه عید ؟ - نمیدونَم شاید هَمش خونهـ خواب استراحَت - فکر کردَم میری پیش مامانِت یا سَفر، هوم ، حوصلَم سَر رفتهـ .. - پاشو برو بیرون 1چرخی بزن ببین چِ خبرهـ - بیا با هَم بریم :/ صُبح بیـرون بودم ، رفتم پیشِ دوستم نشستم غیبتـت کردم - :D :D خوب کاری کردی غیبـت حال میدهـ ، کجا بریـم ؟ - بریـم دوپس دوپس با ذُرت. یا بریم بازار وکیل دَستبنـد بخریم با ذُرت .. - باشه بریـم بازار وکیل دوس دارم بـرَم - اومدی بریـم ، اون سرکلیدی یادته توپ فوتبال بود، واسَم پیدا کن :( - باشه عزیـزم چشم - مرسی عزیـزم ^_^
کاش آنلاین بودی الان . مثِ همه شب ها چت میکردیم . میخندیدیم ، استیکر میذاشتیم . خرگوشی هآ دوس داشتی تو .. میگفتم بغل ، استیکر میذاشتی ، همون کِ شبیه منم هس .. یآ آرومم میکردی .. یا اموجی همیشگیتُ میذاشتی .. . کاش بـد نشود آخر این قصِه ی بـد ..
این ُ " کلیک " رنگ میکردم ، چشام تار میشُد از اشک . محُمد اصفهانی میخوند کِ میگهـ : ببین غمِ تو رسیده به جانَم ، بگو چِ کنم .. " کلیک "
دیـروز : ذُرت ، دکترش ، آب نبات چوبی ، سوارِ خط ، سوپر مارکت .. مُلاصَدرا " کلیک "
فردا میریم خونهـ . دو روزی نمیتونم بهش زنگ بزنم ، شآید بهتر باشه اینجوری ، نمیدونم .. خدایا به خودت قسم یِ کاری کُن واسم ، انتظار رو تمومش کن . به چی قسم ـِت بدم ؟ شدم مثِ این پیرزن هآ نَ ؟ آخه دستم به هیچ جآ بند نیس ..
اون سریال اجتماعی اینستآ ، اون دختره صداش شبیهِ منِ انگار :)
فردا روز مهندسِ ، روزت مُبارک مهندس ، همش سرت شلوغه و سرِ کارگرا هَم داد میزدی :) یادم باشه بهت تبریک بگم :)
کاش سَرطان داشتم :)
- ۰ نظر
- ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۵۲