:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

732 - داغون

چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۵۲ ب.ظ

صُبح بآ سَردرد و حس هآیِ بَد بیدار شُدم ، آخه شبش نتونسته بودم بخواب ـَم ،  آخه شبش طاقتم طاق شُده بود . بهش پیام دادم کِ اگه التماس کنم آنلاین میشی ؟ یا بازم بی فایدس ؟ . بی فایده بود ، دستم به هیچی بند نبود ، به هیچ جآ .. گفت گوشی میخرم دیگه و اگه هم بخرم کِ همش نمیتونم بیام و مَن با خودم میگفتم تو بیا اصَن 1 ساعت . کلی عکس مونـده رو دستم کِ بهت نشون بدم . استیکرهآمون .. گفتم حالم بده ، حقم نبود ، گفتم میرم به درک ، میگفـت خستم این حرفا نزن ناراحتم نکن قوی باش به خاطـِر من :) . داشتم گریه میکردم .. اون نمیفهمید حالِ منُ ، گفتم بغل ، گفتم بهش دوسِت دارم ، خوب بخوابی / خوب خوابی . بازم نذاشتم خراب بشهـ .. تمامِ دلخوشی ـم شُده تـو ، تویی کِ داری قلب ـَم هَم میشکنی .. شب بیدار شُدم . مغزم میگفت نکنهـ همش دُروغهـ .. کُلی وول خوردم ، نفهمیدم چه طوری خواب ـَم بُرد .. تمامِ روزهام به اون فکر میکنم و حتی شب ها هَم اینطوری ..

صُبح از خونه زدم بیرون ، کارتم ُ شآرژ کردم . حوصله آهنگ هم نداشتم . دوستم گفته بود صُبح تا شب مجتمع ِ ، رفتم پیشِش .کلی حرفـ زدیم . اون در مورد یارش ، مَن در موردِ اون ، هم درد بودیم یِ جآهایی .. تولد یکی از همکارا بود ، کیک و چایی خوردیم . میگفتن دوستت خیلی تعارفیه ـآ .. ظهر بود رسیدم خونهـ .. غذا نفهمیدم چی خوردم آخه میخواستم زنگ بزنم بهش .. بی حوصله جواب داد . چه خبر ؟ ناهار چی دارین ؟ کی پختهـ ؟ تو چِ خبر ؟ ما هَم هیچی و همین . برو شآرژت تموم میشه مراقب باش خدافس .. . گوشی ـمُ گذاشتم زمین ، زانوهآم ُ بغل کردم .. :) یکم گذشت پیام دادم فکر کنم دیگه مزاحمَم . گفت حوصله ندارم از این حرفآ و کارا بدم میآد پس نگو رو دوستیمون اثر میذاره !  میخواستم بگم لعنتی این کارایِ تو ِ کِ گند زده به دوستیمون ؛ کِ داری منُ خُرد میکنی . یِ گوشی خریدن چیه مگه تو این دنیآ ! .. اما گفتم قبول به خاطر دوستیمـون سُکوت میکنم .. حالم بَد بود .. دلم گیر افتآده بود ..

این روزایِ لعنتیِ لعنتی .. :)  کِی تموم میشَن . کِی میبینم آنلایـن شُدی .. کِی شیـراز میبینمت . کِی همه چیز مثِ قبل میشه :( دلم میخواد همه چیز رو بالا بیارم .. حتی طاقت ندارم بهش پیام ندم ، زنگ نزنم ، کدوم دختری اینطوریهـ آخِ .. کاش این ماه بیای واقعا .. بعضی وقت ها میگم اینقدر صبر میکنم تا بیایی بالاخره اما میبینم راحت نیست ، کاش وقتی میای شیراز باشم فقط . نذار با این حسرت و رویاها به گور برم :)

عصر : مَن - برنامه ـَت چیه عید ؟  - نمیدونَم شاید هَمش خونهـ خواب استراحَت   - فکر کردَم میری پیش مامانِت یا سَفر، هوم ، حوصلَم سَر رفتهـ ..   - پاشو برو بیرون 1چرخی بزن ببین چِ خبرهـ   - بیا با هَم بریم :/ صُبح بیـرون بودم ، رفتم پیشِ دوستم نشستم غیبتـت کردم  - :D :D خوب کاری کردی غیبـت حال میدهـ ، کجا بریـم ؟  - بریـم دوپس دوپس با ذُرت. یا بریم بازار وکیل دَستبنـد بخریم با ذُرت ..  - باشه بریـم بازار وکیل دوس دارم بـرَم  - اومدی بریـم ، اون سرکلیدی یادته توپ فوتبال بود، واسَم پیدا کن :(  - باشه عزیـزم چشم  - مرسی عزیـزم ^_^

کاش آنلاین بودی الان . مثِ همه شب ها چت میکردیم . میخندیدیم ، استیکر میذاشتیم . خرگوشی هآ دوس داشتی تو .. میگفتم بغل ، استیکر میذاشتی ، همون کِ شبیه منم هس .. یآ آرومم میکردی .. یا اموجی همیشگیتُ میذاشتی .. . کاش بـد نشود آخر این قصِه ی بـد ..

این ُ " کلیک " رنگ میکردم ، چشام تار میشُد از اشک . محُمد اصفهانی میخوند کِ میگهـ : ببین غمِ تو رسیده به جانَم ، بگو چِ کنم .. " کلیک "

دیـروز : ذُرت ، دکترش ، آب نبات چوبی ، سوارِ خط ، سوپر مارکت .. مُلاصَدرا  " کلیک "

فردا میریم خونهـ . دو روزی نمیتونم بهش زنگ بزنم ، شآید بهتر باشه اینجوری ، نمیدونم .. خدایا به خودت قسم یِ کاری کُن واسم ، انتظار رو تمومش کن . به چی قسم ـِت بدم ؟ شدم مثِ این پیرزن هآ نَ ؟ آخه دستم به هیچ جآ بند نیس ..

   اون سریال اجتماعی اینستآ ، اون دختره صداش شبیهِ منِ انگار :)

   فردا روز مهندسِ ، روزت مُبارک مهندس ، همش سرت شلوغه و سرِ کارگرا هَم داد میزدی :) یادم باشه بهت تبریک بگم :)

   کاش سَرطان داشتم :) 

  • Setare

مهندس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">