مُزخرف ام (:
چِ روز مُزخرفیِ امروز .. دیشبِ خوابِ مَسخره دیدَم .. یهو از خواب پریدَم .. اصَن از صُبح خودمم دلم آهنگِ غَمگین میخواست .. غمگین گوش دادَم ! اصلا حوصله نداشتم ، ندارم .. همه جآ سکـوتِ مَحضِ . فقط گاهی صدایِ باد و برگ هآ میآد .. خونه موندن واسم خوب نیست ، کاش هر روز کلاس داشتم .. کآش همین الان دوستِ صمیمیِ نداشته ام ، زنگ میزد با ذوق و شوق میگفت آماده شو بریم بیرون .. نمیام و حوصله ندارم هم نداریم .. ! پآشو دیگه . ساعت فلان ایستگاه میبینمت .. ! این تویِ این دنیا به این بزرگی ، با این همه آرزوهآ و آدم هآ .. چیزِ زیادی بود کِ همیشه میخواستم ؟ کِ همیشه باید حسرتشُ میکشیدَم .. شماها چیزی از این حرف هآیِ تکراریِ من نمیفهمید .. وقتی امروز تآ فکرِ خودکشی و تیغ و همه اینا پیش رفتم .. وقتی فکر کردم کِ دوستِ تلگرام و بی تالک و اینآ تویِ چنین وضعیتی چه خآصیتی دارن ، وقتی هستن اما نیستن .. هِی بغض کردم ..
بریم یه جآیِ بلند و از ته دل داد بزنم و بگم مَن از تمام آدم هآیی کِ توی خیآبون میخندن متنفرَم ، من از کلِ آدمآ متنفرَم .. حتی وقتایی کِ اینقدر به تنهایی عادت کنی کِ به پیشنهاد هایِ ملاقات هَم بگی نَ نَ نَ .. امروز .. اصرار دیدن از اون ، انکآر از من .. حتی شآنس هَم با من یار نبود کِ این آدم هآ ، کسایی باشن کِ به علاقه مندی هآم نزدیک باشن .. ! یکی بود میگفت افکارت مزخرفِ .. آره من خودمَم مزخرف ـَم .. از تنهایی ـم معلوم نیست ؟ یه آدمِ مزخرفِ افسرده کِ همیشه دلش میخواستِ بمیره .. !
دلم میخواد یهو آدرس اینجا رو عوض کنم برم .. شاید .. کی اهمیت میده به نوشته هایِ یه بَدبخ (: