:)

روزمرگی ..

:)

روزمرگی ..

سَلامـــــــ امروز بالاخره امتــــــحان ریاضی دادیمـــ.... همه قبل امتحان ریلکس تو حَیاط توی حـــــال و هَوای سیزده به در بودن با این فکر که لَغـــــــوش کنن بذارن هفته دیگـــــــه !!! کلی هم گفتیــــمــــ و خندیدیمـ اما رئیـــــسِ دانشگاه قبـــــــول نکردن....ما هم امتحان دادیمــــ من 3تا سوالـــــش رو حل نکردمـ ....چه شَود ! امتحانات بعدی هم در پیـــــش است کِلاس آخر طوفــــــــان فکری داشتیمـ سوالات مهمـــ رو گُفت بعدم اُســــــتاد در تعجب دید بچه ها بعد حضـــــور و غیاب بلند شدن می خوان برن.....دیگه قبول کرد بیایمـــــ خونه. حالا امیدوارم ریاضی فقط قبول بشـــــمـ نمره اش مهم نیستـــ چون از ریاضـــــــی متنفرم خیلی هم خَســـــــتمه....خیلی تَنها چیزی که آرومـــــم می کنه اینه که هِدفــــــون بذارم و همش آهنگ گوش کنمـ...خَستگــــــی ام بیرون میره آهنگ جدید مُرتضی پاشــــــایی مثِ همیشه خیلی قَشنگه....(دروغ دوست داشتنی) قبل از اونم آلبوم مَســـــــعود سعیدی که هر وقت گوش میدم دلم براش کَباب میشـــــه به این دلیل: نفسگیر در اینترنت پخش شد آلبوم نفسگیر مسعود سعیدی لـــــو رفـــت ! تهیه کننده این آلبوم : 90 میلیون تومان ضرر کردم مَتن کاملش رو می تونید توی سایت تک سانگ بخونید....هی مسعود 2سال زحمتــــــ کشید حیف بوداینهمه از فرهنگ گفتمـ....حتی فرهنگِ کپـــــی رایت هم نداریمـــ.... اه خیلی از این بابت ناراحتــــــم.با تک تک آهنگاش این موضوع تو ذهـــــنم رِژه میرهآخه حالا چرا مَســــــعود؟ مسعود اولین آلبوم مُجــــــازش بود...بِمیرمـبگذریمــ چقدر هوا شَــــب ها خنک و عالیه...واقعــــــا هوای دونفره است...خوش به حال اون BF و GF ها و یا اونایی که نامــــــزدن یا هر چی ،  که این شب ها دو نفری قدمــــ می زنن و لذت می برنمن هم که تَنهــــــایی ........ باورم نمیشه مامان و بابام هنوز قهرن...کَلافـــــــه شدم خدا... مــــامــــانم کار اون داره به من میگه..بابام کار اون داره به من می گه...روزی 100بار میان توی اتاق من...اگرم دَرس داشته باشم بیشتر عصبی می شمـکاش دیگه آشـــــــتی کنن... یکی دو شب پیش علی گفت مُسلونـــــــا میرن بهشت منم سریع بای دادمـ . روز بعدمـ عَصبـــــی بود گفتم آیدیتو پاک کنم ؟  گفت بکن هیچــــــی دیگه برام مُهـــــــم نیستخب می دونه من مَسیحــــــی ام نباید اینجور می گفت...توی دانشــــــگاه اس داد و تک زد ...شَک داشتم ج بدم .گفت جواب اس هــَـــم بد نیستــــــ.بعد از اول من عُذرخواهــــــی کردم بعدم اون بابت حرف شَبــــــش عذرخواهی کرد و گفت دوسَـــــم دارهبه قول خودش مامان بابای من که مثِ ما همــــــو عاشِقانه دوست ندارن که زودی 1روزه آشتـــــــی کننبله دیگه !!!!!! پس چـــــــی....
  • Setare
پستــــــ قبلی چقدر عصبی بودمااااااااااا ........! دیشب بعد این پست قبلی یکی از ادد لیســــــتای یاهوم گفت بابا بی خیــــــال درس.....گقت نخون.نمی خــــــواد.... دید حالـــــم خیلی بده....رفتیـــــــم یک سایت جک کلــــــی خندیدیم... حالممــــ خوب شد... همیشه موقع امتــــــحان ریاضی عصبـــــــی می شم....بی خیال... نمی دونم چرا حتـــــی توی شهرها مردم فرهنـــــگ شهری ندارن....  شهر و می بینــــــی زیر عابر پیــــــاده رد می شن...شما که ادعا می کنین از غرب چیزی کم ندارید پس این فرهنـــــــگ ها چیه؟ شما دخترای نسل جدید که از غرب تقلیــــــد می کنین   یک نگاه کلی به پیـــــاده روهای شهرشــــون انداختید؟   فکر می کنین مثِ شما آرایش در حد عروسی دارن؟ در حد پارتــــــی دارن؟؟؟؟  هی خدااااااا خب البته 1% حق دارید....چون اون ها زیبایـــــــی شون موهاشـــــونه که اما در ایران نمیشـــــه (....) توی ایران دخترایی رو دیدمـــ که توی زمستون هنوزم آستین کوتاه می پوشــــــن و جز عقــــــده چیه؟؟؟؟ .تازه خارجــــــی ها زمستون موهاشــــــــونم دیگه پیدا نیست......   یک خارجــــــی که اومده بود ایران با تعـــــــجب گفت اینا دیووونــــــه نیستن بین ماشـــــــین ها از خیابون رد می شــــــن؟؟؟!!!!!  براشون تعجبــــــ  آوره.... ما ایرانـــــی ها حاضر نیستیمـــــ....چند قدم بریم جلو و از چراغ عــــــابر پیــــــاده و خط کشـــــــی استفاده کنیم. دلم از این پره که ادعــــــــامون هم میشه.....! من یکی اگه با ماشیــــــن ( که ندارم ) بزنم به یکی زیر عابر پیــــــاده در واقع طرف هیچ حق شکــــــایتی نداره بهتره فرهنگمون رو تصحیــــــــح کنیمــــ
  • Setare
الان حالم خیلی بده....دلم می خواد جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ بزنم. عصبی عصبی ام.......از چی؟ از کی؟ لعنت به ریاضی ازت متنفرم....متنفررررررررررررر متنفررررررررررررررررررررررررر دارم گریه می کنم دیگه.....زد به قلبمــــــ    دلم می خواد خودمو بکشم...مرده شوره هر چی ریاضیه اصلا من نفهم...آقا نمی فهمم...این کتاب لعنتی روووووووو.........آخه ک.م.م و عبارت ها چیه که نمی فهمم.... سرم داره سوت می کشه........... اینم شد دانشگاه......فقط فردا رو وقت دارم .؟ لعنت....سه شنبه امتحان ریاضیه دوشنبه استاد روانیه ....گفت امتحان بچه ها هم همه لال......همینه از دخترا بدم میاد.....یک شجاع توشون نیست ایشششششششش خاک بر سر من که قبول کردم برم دانشگاه....
  • Setare
دلمــــ خیلی گِرفتـــــه.. قَلبمـ درد می کنـــه  خَســـتـــــــــــه امـ......از این هَمهـ تنهاییـ  از حرفای بیهوده....از دوستـ داشتنـ هااا  از نفهمیدنـِ کلمه ها  از این عادتـ های تکراری ...... از این روزهایِ دلتنگیـ .  دلمـ تنگــ شده خییـلی زیـــــــاد  تنهـــــایی اشکــــ می ریزمــ عادَتــــــ ! چه طَعمِ تلخـــــــی دارد وَقتــــــی آن را با عِشــــــق اشتباهـــــ  بگیــــــری.....!‬
  • Setare
سلامــــ دفتر خاطرات مجازی من امروز دیگه دانشـــــگاه ندارم تا دوشنبــــه...دیروز امتحان اندیشه اسلامی 1 داشتیم ساعت 3:30 . 5 تا مراقب برامون گذاشـــــتن. آقای استاد ســـــامی هم واقعــــا که .... از برای مطالعـــــه داده بود که گفت نمی ده ، قرار بود آیه ها رو با معنی بده که معنی شــــون رو نداده بود...  تازه کامپیــــوتری هم نبود اه !!!! با دست خطِ ناخوانـــــا امتحان می گیرن...خجالت..... اینم شد دانشـــــگاه. کی ایرانِ ما درســــت میشـــــه ؟؟؟؟؟؟ قرار شد به همه 1.5 نمره به خاطر برای مطالعــــه و ... اضاف کنه کلا همه زیاد خوب ندادن. دوشنبـــــه استاد روانیــــه (حسبداری) یک دفعه گفت فصل 4و5 امتحان. مجبوریم بخونیمـ. سه شنبه هم که میان ترم ریاضی داریم خدا رو شکر...سوالات دقیقــــا سوال کتابِ! بدون تغییرِ حتی یک منفـــــی و یا اعداد. از ســــوالات فرد هم فقط میــــاد. اما خب من ریاضــــی کلا همیشـــــه بد می گیرم کلا مغزمــ نمی فهمتــــش...از ابتدایــــی تا الان ! دیشب علـــی گفت از دستمـ دلخوره چون شب قبلـــش گفتم بیا قلــــبتو پس بگیر..سالمــــــه ! شخصیتش یه جور خاصـــــه ! دوست داشتنشو درست نشون نمی ده....دیشب بهش گفتمـ دوست دارم بمیرمـ. شب الکی گفتمـ قرص خوردم... هر شب اس هاش نمی رســــه اما چیزی نگفت. علــــی ؟؟؟؟؟ وقتی اینا رو می گمـ یکم آرومــــم کن . بگو تنهامـ نذار . بگو نمی خوای برم. به جاش اینو >> نذار نگــــو عجب. نگو بچــــه ای نگو 19 سالتــــه....علی باید به جاش آروممـــ کنی ...کاش اینارو می دونستـــــی...کاش سعی می کنم یک مدت نه یاهو برم نه اس بدمـ....اگه براش مهم بودمــ همین صبح، همیــــن الان حالمو می پرسیـــــد اما هیچ وقت این جوری نبوده.... نشد یک بار گوشیمــــو نگاه کنم ببینم اس داده..نشــــد. علـــــی چرا اینجوری آخه؟ من با تو موندم به همه دوستام که باهاشون می چتم یا همین سعید که خیلی عزیزِ و ...... گفتم اسمتو گفتم تو هستـــــی.... اما خودتــ توجهــــــی نداری.......!!
  • Setare
سلامــــــــــ طبق عدات باید بگمـــ : تولدمــــ مبارک. من اصلا از 11 ام خوشــــم نمیاد اما خب دیگه کار خداستـ . خواهش کردمـ منو برگردونـــه اون دنیا اما دلش نمی خــــواد.  همه دوســــتای مجازی ام تبــــریک گفتن...توی انجمـــــن ها برام تاپیک زدن و اینمـ شد تولدم.  سعید دیشــــــب تبریک گفت  تولدمو....شاید اگه Pcاش درست بود یک طراحـــــی برام انجام می داد. روز تولدم هم مثِ همه روزها گذشت فقط توی دنیای مجـــــازی بهم خوش گذشت. شب توی برگشـــــت خونه به بابام می گم امروز 11ام هســـــت.  میگه خب مگه چندمـ بــــاید باشه؟؟؟؟؟ میگم خب 11اردیبهشـــــت هیچ خبری نیســــت؟ فکر می کنه بعد می گـــه: هاااااااااااا تولدتـــــه......چرا دیروز نگفـــــتی ؟ چرا صبــــــح نگفتی؟ بعد شب زحمت کشـــــیده !!!!!! یک جعبه شیرینی خریده تبریک می گــــه. فدای دوستـــــای مجازی ام بجـــــم که خیلی گل اند.  محمد رضــــا قسم خورد با اون وبشـــــون ازتباطی نداره و مریم هم نیستـــــش نیست نیست. منم گفتم باجه دیروز اســــــتاد روانیه دید یکی از بچه ها ســــــود رو گذاشته توی ترازنامــــــه....عصبی شد خط کشید رو دفترش محــــــکم با خودکـــــار!  خجالت داره وقتی این استـــــادای ما باشن دیگه........! تازه خانمـــــه بچه هم داره این چه طرزه رفتـــــاره آخه ! متاسفم واسه چنین استــــادایی.  من ریاضی هیچـــــی نفهمیدم الانم بلد نیســــــتم حل کنمـ....خداااااااااااااا ... اه.... 19 ام هم میــــان ترم ریاضی داریم من چه کنمـــ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  دیشب علـــــی به زور میگه وب میدم باید منو ببینـــــی....ای خندیدیم بعدش...بلاخره کچل میشـــــه بذار بره سربـــــازی! چند شب پیش به میثــــمـ اس دادم....واقعا که ! بهش می گم حتی نمی دونی زندم یا نه میگه خودت بی خبرمـ می ذاری!  بعد می گم وقتی شمارتـــــو دادی از تک تک محدودیت هامـ خبر داشتــــی اما جـــــا زدی.....  میگــــه تو بهونــــــه داشـــــتی منو نخواستی....و .....من فقط خواستمـ کمکت کنم و می کنمـ . آره زهرا جــــان هر چی تو بگی من جا زدمـ. نمی تونم با محدودیت هــــات کنار بیام. واسه خودت بهونــه نیار مـــــن به درک !  دلـــــم سوخت واسه خودم. ..واسه خودم که شاید گول خوردم و فکر کردم میثــــــم منو می خواست و طبق گفته قبلـــــش با محدودیت هام کنار میاد..... چند نفر بهم گفتن حتما GF داره اما اون زمان که نداشت چون تازه دنبالـــــش بود......حالا نمی دونم.
  • Setare
دلمـــ شکستــــــــ محمد رضا که داره می گه 2 شبه از عشقم نخوابیده...عاشقمه..... بهم می گه مریم دیگه رفته خو چرا دروغ می گی...وبشونو که قبلا داده بود توی آرشیو چت پیدا کردم...هنوز همو دوست دارن. خو لعنتی چرا به من دروغ می گی... من که حسود نبودم وقتی بار اول گفتی !!!! واسه چی میای میگی عاشقمی و مریمم نیستش.. واسه چی میری واسه تولدم وبلاگ می زنی ؟؟؟؟  واسه چی میگی از بس توی فکرم بودی تو ماشین ، از جلوی خونتون رد شدی نفهمیدی ...قسم خدا می خوری  ازت پرسیدم کسی که می نویسه دوستت دارم و برای دو نفر ارسال می کند خیانت است یا عدالت؟ گفتی خیانت !!!!! حالا خودت اینجوری..... آره من خیلی ها رو دوست دارم و می گم اما نه مثِ تو...من مسیحی ام من با فرهنگ اروپا خودمو بزرگ کردم اما تو دیگه چرا؟؟؟؟؟؟ من چی رو باور کنم....کاش آن بشی ج بدی....که دلم شکست علی هیچکس مثل خودت نیست....بی ریا..صادق....هنوز نرفته سربازی طاقت نداره فکرشو کنه. حتی حوصله درس دیگه ندارم.....  خسته شدم از همه.....واسه چی اینقدر این اتفاقا می افته برام چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ نکنه علی هم ......؟؟؟؟ دارم خل میشم  کم کم
  • Setare
سلامـــــــــ. روز جمعه روز دلگیری بوده همیشه...امروزم همیــــنطور...همش یاد خاطراتِ گذشـــــته بودم. دوران مدرسه اذیتـــــ ها. حالا رسیدم به دانشــــگاه.چیزی هم جز چند تا نمره ی مَســــخره نصیبم نشد. چقدر زود می گذره زمان....علـــــی همش ناراحته می خواد بره سربازی، نمی خواد جدا بشه.  امروز مثلا خواســـــتم 92 صفحه رو تموم کنم اما نشده هــــنوز. صفحه 62 موندم. نمی دونم مامان بابام کی آشـــــتی می کنن دیشب تا 4بیدار بودم داشتم دانلــــــود می کردم بابام اینجوری اومد داخل اتـــــاق گفت ساعت رو ببین...عصبـــی بود. منم گفتم خب دانلود می کنم... .گفت تموم که شد کامل از تو برق بکشـــــش دیگه اصـــــلا......! منم قلــــــبم درد گرفت... .ناراحت ناراحت از محمد رضــــــا خدافظی کردم که 2ساعت چت می کردیم و خوابیــــــدم.محمد رضا که به قول خودش دیگه عاشــــــق شده.. .واسه همین دیشـــــبم نخوابیده بوده .گفت کادوی تولدمـــــو اماده کرده و 11 ام بهم میده...چی هســــت و چه جوری نمی دونم؟؟!!!!! بعد از میثـــــم، محمد رضا و ســـعید تونستن منو آروم کنن اما علـــــی نه در این حد.....! فکر کنم بالاخره ددی تصمیم گرفته گوشـــــی لمســـــی رو بخره برام البته ددی من همــــــش کاراش در حد فکره تا 1-2سال دیگه ! اون خواستگاره هم ول نمی کنن خونوادشـــــــون...بابا من گفتم نه ول کنین دیگه..20 به بالا به این چیزا می فکرمـــــ دیگه کم کم ســـــرد می شن می رن امشب مجبورم زود بخوابم.....اه ....آلبوم مسعود سعیدی هم حرف نداره
  • Setare
سَلامـــــ . دیشَب رِئال باخت ...دیگه چی بگم..شوکه شُدم. من تا شروع وقت اضافه دوم دیدم خیلی خَسته بودم چِشام بسته بود. اگه دیده بودم سِکته می کردم. خیلی بد شُد .خیلی.  حالا توی فینال با طرفداری از چِلسی بایرن رو سوراخ می کُنیم.......! خواهرم اومده اینجا...مَنم 25تا رویداد مالی باید بنویسم و تراز کُنم . اه بعدشم بشینم برای میان ترم اندیشه که هیچی نخوندم. این روزا زیاد یاد میثم می افتم . خیلی زیاد .شَب ها مخصوصا یادش بخیر. حتی گاهی چشمم می خورم به آرشیو چتمون.گریم می گیره.  هَمین میثم که به احساسم می گه تَوَهم . ازم می خواد این تَوهُمات رو بریزم دور..خب حق داره چون دوست داشتنمون یک طرفه است و دوست داشتنِ اون هَیجانی بود نه احساسی . البته به قولِ خودش به عنوان یک دوست و راهنما هنوزم کنارم هست اما خُب.... خیلی فَرقه بین فکر من و فکر اون. خوابم میاد خستم...
  • Setare
امروز تعطیلــــه . دلـــــم خیلی گرفتــــه. دوشنبـــه و سه شنبه حوصله دانشــــگاه نداشتم . نفهمیدمـــ چه جوری گذشـــت. استاد روانیـــه (حسابداری) یکمــــی بهتر شده بود. از هفته دیگه میـــان ترمامون شروع میشـــه .  13 ام امتحان اندیشه اسلامـــی داریم که خیلی همـــ زیاده. ..نمی دونم واقعا با این حال روحی بد چه طوری بخونم. از فکر تغییر رشـــته اومدمـــ بیرون... دیشب هم شب خوبـــی بود چون بارســــا سوراخ شد  ...حذف شــد.  .محــــو شد...آســــفالت شد   امشبم ایشالله رئــــال می بره و میره بالا و قهرمـــــان میشه   من که 1هفته قبل و بعد تولـــدم داغونمـــ..حتی احتمال خودکشــــی ام   میشه 95%....دیگه 23 ساعت دلمـــ گریه می خواد.  کاش 11ام بمــــیرم و تمامــــ احســــاس می کنم خیلی ها ازم دور شدن و دوســـت داشتن هــــا دروغه. فکر که می کنم می بینم از وقتی خواهرمــــ ازدواج کرده بدتر شدم... شاید این چند روز تعطـــیل خواهر دیگم بیاد خونــــه . یکمی لوس و ... است اما خب دیگه بهتر از ســــکوته 2-3روز با یک هنـــدی اشنا شدم.. چت کردیمـــ. یک آدم معمولیــــه و تا الان ندیدم هدفــــی داشته باشه. طبق گفته اش 70% هندی ها انگلیســــی می حرفن و الانم اونجا گرمــــه.خیلی صحبت کردیمـــ و خب من که انگلیسی امــ اصلا خوب نیست از دیکشـــنری استفاده کردم در مورد فرهنــــگ و ... صحبت کردیم جالــــب بود. هه علــــی ناراحت شده می گه مختو نزنه...دیگه میری با ناشنـــاس چت می کنی؟؟؟؟!!  عجبااااا  امیدوارم سعید زودتر مشکلاتش حل بشـــه و آرامـــش پیدا کنه...   علی چند ماه دیگه میره سربـــازی...  نموخـــام...هی خدا...میگه قول میدم همیشه دوســـتت داشته باشم حتی اگه ازدواج کردی....  حالا فهمیدم چرا گاهــــی اعصـــابش خرابه.... می گه هر کس میره سربـــازی کســــی دو که دوست داره از دست میده.....گقت قول بده قبل سربازی بیــــای ببینمت .فکر کنم بشه برومــــ. دلش نمی خواد بره . منم همینطــــور. دلــــم تنگ شده برای قدم زدن و راه رفتن...اجازه هیــــچ کاری ندارم...خستـــه امـ
  • Setare