روزهایِ پایانی اردیبهشت .. من دیگه حوصله یِ نوشتن هایِ طولانی رو ندارم . مثل سال هایِ گذشته .. اردیبهشت تموم شد اما من کلی برنامه برایش داشتم . مسجد صورتی، خیابون گردی، طبیعت، پرسه در خیابون هایِ شیراز، تابیدنِ خورشیدِ بهاری .. اما زیاد کارِ خاصی نکردم. بی حوصله تر از این حرف هآم .. 11 اردیبهشت تولدم بود . یک کیک خریدم . فشفشه خریدم .. خودم خریدم آوردم ، تنهایی فشفشه روشن کردم .. و فقط با مامانم کیک خوردیم. اما خب برای همه گذاشتم .. به همه یِ اعضایِ خانواده رسید .. یه سری معدود استوری گذاشتن واسَم .. خوشحالم کردن .. میدونستم با اون همه فحش هایِ وحشتناک و تمومیِ رابطه امکان نداره تولدم رو تبریک بگه . حتی وقتی آخرِ اون روز با ایمیل یادش انداختم .. چیزی نگفت .. تنها راهِ ارتباطیِ من و اون ایمیل ِ فقط .. و تلگرامی که شماره اصلیم نیست و بلاک میکنه و من هی برمیگردم :) اما خُب چیزی نمیگیم .. میتونم بگم تموم شده .. به جز خشم و نفرت و انتقامِ مَن .. دوست ندارم شکست خورده یِ این رابطه ها دخترها باشن .. دوست ندارم سکوت کنم و برم .. من اینجور نیستم . اغلن الان دیگه نیستم .. یه آدمِ دیگه ام .. اونی که بودم مُرده :)
این روزها کلاس میرفتم، سریالِ نهنگِ آبی میبینم، سریالِ هیولا میبینم، معمولا خونه ام و یا دراز کشیدم، زیاد میخوابم، اسپری رنگِ مو موقت گرفتم، بنفش، خوشگله، تو آموزشگاه که مورد پسند قرار گرفت .. به گربه هایِ درِ پشتی غذا میدم، باهاشون حرف میزنم .. بخصوص اون دو رنگه، چشم خوشگله، که یکی از چشم هاش سیاه شده .. دلم میخواست میبردمش دکتر. چشمش ، بینی اش، میشستمش، و نازش میکردم .. مظلومه ..
18 اردیبهشت .. یه آبرنگ سفارش دادم. سن پترزبورگ دارم اما افرا هم گرفتم .. حسِ خوبی بود .. " کلیک "
و اما دیروز 24 اردیبهشت ..آخرین روزِ کلاسِ نقاشی و آبرنگم بود.. از قبلش ناراحت بودم و الان بیشتر .. من از تموم شدن ها بدم میاد . از تموم شدنِ مدرسه، دانشگاه، رابطه ها :( .. استادِ مهربونم گفت آزادی، فنی نیست، بیا بابا عیب نداره ❤️️ اون لطف داره اما کارِ درستی نیست .. اما حتما بهشون سر میزنم .. دیشب گریه کردم :) شهریه شده بود ماهی 240 تومَن .. دنبالِ کار هم میگردم . موردِ خوبی پیدا نکردم .. از اون طرف استرس تغییر خونه و این مسائل دارم :( .. تحتِ فشارم .. :(
اینم نقاشی دیروز .. آخر کلاس کلی با من در مورد افسردگی و اتفاقات و چیزهایِ دیگه صحبت کردن .. یکی از بچه ها برام کتاب ِ چهار اثر از فلورانس اسکاول شین آورد .. هنوز شورع نکردم بخونم :)
اوایل اردیبهشت با یکی آشنا شدم .. اما داغون بود .. دیگه حتی پیام هم ندادم بهش .. :)
گل لَشِ بنفش .. دوستِ جدیدم .. " کلیک " 💜
- ۱ نظر
- ۲۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۵۸